یعنی بحثی پیرامون امامتِ امامان برحق[علیهم السلام]» را عهدهدار میشود.۱
رساله خواجه طوسی در قالب پنج مسئله شکل گرفته که به گفته وی، تمامی وجوهِ مرتبط با موضوع امامت را پوشش میدهند.۲ پاسخهای وی به این مسائل بسیار مختصر و موجز و تا حدودی رمزآلود هستند. چهار مسئله نخست، در اینجا مورد علاقه ما نیستند، اما مسئله پنجم نسبتاً مهم است؛ زیرا در پاسخ به این سؤال است که «امام راستین کیست؟»، امامی که انسان میبایست به هر حال (بین دیدگاههای سنّی یا شیعی) به او متعهد باشد. طوسی این کار را به نحوی شایسته و در قالب قیاس منطقی انجام میدهد: «وفاق همگانی (اجماع) تمام مردم جهان صحیح است؛ بدین معنا که وفاق جمعی و همگانی، کمال مطلوب میباشد. اگر آنها مخالف باشند، حق، همانی است که اهل اسلام در میان خود بر آن اجماع
1.. خواجه طوسی، رساله امامت، ص۱۳: «تحریر رسالة وجیزة فی معرفة الرکن الثالث من أصول الدین و هو الکلام فی إمامة الأئمة الطاهرین». تبیین اشاره به إمامت به عنوان «رکن سوم» دشوار است؛ زیرا از نظر شیعیان، إمامت بعد از نبوّت، رکن دوم است. مذاهب سنتگرا، إمامت را یکی از فروع میدانند.
نام کسی که طوسی رساله خود را به درخواست او نوشت، علیبننامآور نقل شده و عجیب آن که در مورد وی از تعبیر «یکی از (اعضای اخوان الصفا» - عنوانی با رنگ و بوی اسماعیلی ـ نیز استفاده شده است. در مورد روابط بین اخوان و اسماعیلیان، ر.ک: Lewis, The Origins of Ismā‘īlism, p. ۱۷, ۴۴, ۵۰, and ۹۴. (اما استفاده از تعبیر «إخوان الصفا» میتوانسته به منظور رعایت سجع باشد تا با «ذوی العهد و الوفاء» متناسب گردد).
2.. این مسائل به پنج جزء استفهامی کوتاه تحویل یافته: چه چیزی؟ آیا؟ چرا؟ چگونه؟ و چه کسی؟. سپس مسائل پیشگفته تقریباً به این صورت به طور کامل تبیین شدهاند: امام به چه معناست؟ (یعنی معنای واژه حسب استعمال (عرف) و حسب اصطلاح)؛ آیا امام همیشه وجود دارد، یا تنها در ادوار خاصی موجود است؟ یا هرگز وجود ندارد؟؛ چرا باید امام وجود داشته باشد؟ یعنی اوضاع و شرایط مقتضی حضور امام؛ امام چگونه است؟ یعنی ویژگیهایی که باید داشته باشد و نهایتاً، امام کیست؟ یعنی در عصر حاکمیت احکام اسلامی، چه کسی باید امام باشد؟ (خواجه طوسی، رساله امامت، ص۱۵).
ترجمه زبان طوسی همیشه کار سادهای نیست. گاهی وضوح به پای دقت قربانی میشود. این یک فیلسوف است که قلم میزند، نه یک شارح دینی.