جای نمیدهند تا بتوان با کمک از آموزههای آنها چنین گرتهبرداری را ثابت کرد.
استفاده از پیشفرضهای اثبات نشده در آثار دیگر وات نیز دیده میشود. مثلاً او درباره جانشینی پیامبر و مسئله سقیفه بر این باور است که در میان سه تن، یعنی ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح، مثلث قدرتی وجود داشت. به این بیان که این افراد توانسته بودند در زمان زندگی رسول اکرم صلی الله علیه و اله، اقتدار و تاب و توانی، به دست آورند و در رویدادِ سقیفه، با بهرهگیری از این توان، بر تخت قدرت تکیه زنند.۱
این نظریه که در میان مستشرقان، به نظریه «مثلث قدرت» آوازه یافته، پس از اواخر سده نوزدهم، به دست کسانی چون لاِمنس و کایتانی که از مستشرقان بنام در حوزه تاریخ اسلام هستند، مطرح شد و با گذر زمان، بی آن که به بوته نقد گذارده شود، بر استواری و استحکام آن، افزوده شد؛ بهگونهای که خاورشناسان بعدی همچون وات، این نظریه را چون امری مسلَّم برگرفتند و تحلیلهایی بر آن افزودند.۲
جالب اینجاست که وات در همین کتاب این رویه گذشتگانش را مورد انتقاد قرار داده و آنها را به جهت داشتن بعضی پیشفرضها در مطالعه اسلام، مورد نکوهش قرار میدهد، ۳ اما در مطالعه شیعه، خود به این مسئله مبادرت میکند و خواسته یا ناخواسته پیشفرضهای اثبات نشدهاش را به تحقیق تحمیل مینماید.
۲. نقد محتوایی
۲-۱. عدم ارائه نظریهای صحیح در شکلگیری شیعه و اندیشههای آن
وات دیدگاههای خاصی را در جنبههای مختلف تشیع بیان میکند که فاقد