عقایدی درباره امام غایب[عج] و تناسخ ارواح را در میان کسانی رواج داد که بعدها از پیروان عبداللّه بن معاویه شدند و بخشی از این عقاید را خصوصاً پس از مرگ عبداللّه بن معاویه، بر او تطبیق کرد.۱ ارتباط [او] با کیسانیه از این جهت تأیید میگردد که عبداللّه بن معاویه فرستاده ویژه ابوهاشم پسر ابن حنفیه بود. روشن نیست که او خود موافق اظهارات مربوط به خودش بوده یا نه؛ [چرا که] برخی از این ادعاها پس از مرگ او مطرح شد. نقل شده در لشکر عبداللّه بن معاویه در کوفه بقایای نیروهای زید، از شیعیان افراطی مهمتر بودند. بعدها زمانی که او مجبور به ترک کوفه شد و منطقه وسیعی از پارس را به کنترل خود درآورد، پیروانش تقریباً از هر گرایشی در عقاید مذهبی و سیاسی اسلامی بودند. در سردرگمی دورانها احتمال موفقیت یک جنبش، بدون عقاید روشن و رهبری نیرومند، بسیار پایین بود.
سرانجام جنبشی شکل گرفت که عباسیان را به قدرت رسانید و گرچه دقیقاً یک جنبش شیعی نبود اما از عقاید شیعه بهره برد. تقریباً از سال ۷۱۸م به بعد، برخی از خاندان عباس در حال طرحریزی برای به دست گرفتن خلافت بودند. رهبران این طرح ابتدا محمد بن علی (د. ۷۴۳م)، نوه عبداللّه بن عباس و سپس پسرش ابراهیم (د. ۷۴۸م) بودند. دلیلی برای این فرض نداریم که این افراد معتقد به وجود حداقل میزان جذبه الهی در بنیهاشم بودهاند، اما برای بهکارگیری کارگزارانی با عقاید افراطیتر آمادگی داشتند. یکی از آنها «خِداش» بود که ظاهراً ادعای پیامبری داشته، اما احتمالاً توسط محمد بن علی[علیه السلام] تکذیب شده است.۲ ابومسلم،
1.. Ash‘arī, i, p. ۶, ۲۲; Shahrastānī, p. ۲۴۴ f. (= p. ۱۱۲ f.); Wellhausen, The Arab Kingdom and its Fall, Index.
بغدادی، ص۲۳۳ و پس از آن. نوبختی (ص۲۹ و ۳۱) و ابن حزم (ج۴، ص۱۸۷ و پس از آن)، نام «عبداللّهبنحارث» را ذکر کردهاند، که البته ممکن است [منظور هر دو، ] یک نفر باشد؛ قس: JAOS, xxix, p. ۱۲۴ ff..
2.. ابن حزم، کتاب الفِصَل، ج۴، ص۱۸۶؛
Wellhausen, Arab Kingdom, p. ۵۱۱, based on Ṭabarī, ۱۶۳۹ f..