33
کلام شیعه در پژوهش‌های غربی - دفتر اول

قیامی را آغاز کند.

عقاید موعودباورانه خصوصاً با زیرشاخه‌ای از کیسانیّه به نام کربیّه مرتبط است (که ظاهراً از مؤسس آن هیچ اطلاعی در دست نیست). گاهی گفته می‌شود که دو شاعر، یعنی کثَیِّر و سیّد حِمیَری، به کربیّه تعلق دارند؛ اگرچه آن‌ها بر این عقیده بودند که مکان غیبت ابن حنفیه کوه «رَضویٰ»ست که معادل یک سفر هفت‌روزه با مدینه فاصله دارد. در شکل دیگری از این باور که متعلق به «حمزة بن عُماره» از مدینه بود طرفدارانی در مدینه و کوفه پیدا کرد، محل اختفا ناشناخته بود. ادعا شده که او گفته است ابن حنفیه خدا و او (حمزة بن عُماره) خودش پیامبر وی بود؛ اما احتمالاً این یک مبالغه دشمنانه در مورد جذبه خدادادی ابن حنفیه بود تا در وهله نخست ادعای شخص او در مورد رهبری کاریزماتیک توجیه شود.۱

نهایتاً می‌توان گفت، در حالی که حمزه از لحاظ سیاسی غیرفعال بود، یکی از پیروان کوفی او، بَیان بن سمعان، یک حصیرفروش از قبیله نهد (که تمیمی نیز نامیده شده)، در عربستان جنوبی به اندازه‌‌ای فعال بود که دست‌گیر و در سال ۷۳۷م به شیوه سوزاندن، اعدام شد. ظاهراً او گاهی ادعا می‌‌کرده که فرستاده ابوهاشم است؛ که گفته شده به عنوان ‌‌امام، جانشین پدرش ابن حنفیه شد.۲ به نظر می‌رسد وی در باقی اوقات می‌کوشیده تا با نوادگان حسین[علیه السلام] رابطه برقرار کند. گفته شده وی زمانی نامه‌‌ای به محمد باقر[علیه السلام] (د. ۷۳۱م) نوشته و او را برای قبول خودش (یعنی بَیان) به پیامبری دعوت کرد و زمانی نیز مدعی شد که محمد

1.. Nawbakhtī, p. ۲۵.
و ارجاعات بیشتری نیز در «فهرست راهنما» دارد. نسبت او متفاوت بیان شده، (قس: JAOS, xxix, p. ۹۰)؛ احتمالاً تباری حاکی از عربستان جنوبی، مانند زُبیدی، قابل قبول باشد؛ اما ادعای ازدواج وی با دختر[ش]، از تباری پارسی حکایت دارد.

2.. Ash‘arī, p. ۲۳.


کلام شیعه در پژوهش‌های غربی - دفتر اول
32

زَین‌العابدین[ علیه السلام] (پسر حسین[علیه السلام])‌ تقریباً درسال ۷۱۲م، پسرش محمد باقر[علیه السلام] در سال ۷۳۱م و پسر او جعفر صادق[علیه السلام] در سال ۷۶۵م از دنیا رفتند.

در همان نیم‌‌قرن از سال ۶۸۶ تا ۷۳۷م و به خصوص پس از درگذشت محمد بن حنفیه در سال ۷۰۰م، بسیاری از حامیان یا همدلان با مختار، عقاید موعودباورانه پیدا کردند.‌‌‌ آن‌ها تأکید داشتند که ابن حنفیه نمرده، بلکه در خفا (غیبت) به سرمی‌‌برد و منتظر بودند ـ هنگامی که حق را جایگزین بدی‌ها کرده و عدالت را در زمین برقرار می‌‌کند ـ به عنوان مهدی[عج] ‌‌باز گردد (رجعت). شیعیان در سطح وسیعی در اَشکال متفاوت به چنین ‌‌‌عقایدی باور پیدا کردند و شباهت این ‌‌‌عقاید به ‌‌‌عقاید موعودباورانه یهودی-‌مسیحی، بارها یادآوری شده و در عین حال می‌توانند در بافت‌های تاریخی‌شان توجیه‌‌کننده پذیرش عملی در حکومت موجود تلقی شوند. [طبق این باور] معتقدان به ‌‌امام غایب[عج] ‌‌ملزم به انجام هیچ کاری در آینده نزدیک و حتی تلاش برای هیچ‌‌گونه اصلاح خاصی نیستند؛۱ و این باور می‌گوید حکومت وقت، بی‌‌نقص نیست و امکان اقدام در آینده نه چندان دور، فراهم است. چنین طرز تفکری غالباً از لحاظ سیاسی بی‌ضرر بود، اما یک خطر بالقوه را در خود نهفته داشت. تغییر شرایط می‌توانست این فکر را به ذهن هواداران جنبش شیعی القا کند که زمان عمل فرا رسیده‌‌ است. مثلاً زمانی که حکومت اموی آشکارا ضعیف‌تر می‌‌شد و موفقیت اقدام قاطعانه امکان‌پذیر می‌شد، ممکن بود شخص ماجراجویی ادعای منصب ‌‌امامت یا نایب ‌‌امام را مطرح کرده و به سرعت

1.. قس: ابن حزم، کتاب الفِصَل، ج۴، ص۱۷۱ (به نقل از Friedleander, ۹۲): به باور بسیاری از اهل سنت، «امر به معروف و نهی از منکر» باید قلبی و، در صورت امکان، زبانی باشد، نه به وسیله دست یا زور اسلحه؛ «تمام روافض، حتی اگر کشته می‌شدند نیز همین باور را داشتند؛ اما این (اجتناب از به‌کارگیری سلاح) تنها زمانی مورد تأیید بود که (امام) «ناطق» ظهور نکرده باشد؛ اما در صورت خروجش، شمشیر کشیدن به همراه وی یک تکلیف بود». به واسطه این آموزه کسانی که می‌خواستند پیش از ظهور امام اقدامی داشته باشند، از چماق‌های چوبی استفاده کرده یا دشمنان خود را خفه می‌کردند.

  • نام منبع :
    کلام شیعه در پژوهش‌های غربی - دفتر اول
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2688
صفحه از 230
پرینت  ارسال به