سپاهیان علی[علیه السلام] آغاز شد که از قبایل سابقاً چادرنشین بودند، اما این سپاهیان، شامل طرفداران خوارج نیز بودند. این اطلاعات فقط از فهرستهای شرکتکنندگان در قیامهای پس از درگذشت علی[علیه السلام] بهدست میآید که ما با آن، هویت شیعیان نخستین را کنکاش میکنیم.
تشیع و خارجیگری دو واکنش کاملاً متضاد به وضعیتی واحد هستند و بازتابها نشان میدهد که این شرایط یکسان چه بوده است. در یک دوره سی ساله، چادرنشینان بیشماری از صحرای عربستان به اَشراف نظامیِ یک امپراطوری بزرگ تبدیل شده بودند. سران آنها، رؤسای آن امپراطوری و افراد عادی قبایل، ارتش دائمی و حرفهایِ آن شدند که یا در شهرهای نظامی زندگی میکردند یا در مرزهای دور در حال نبرد بودند و احتمالاً باید یک حس آشفتگی و ناامنی همگانی وجود میداشته است. در این وضعیت بحرانی، برخی افراد به دنبال رهبری نیرومند با جذبههایی فرا بشری به عنوان تنها امیدشان برای تأمین امنیت بودند و دیگران به دنبال جامعهای بودند که بخشی از قدرتی را داشته باشد که قبلاً در قبیله خود مییافتند. اگر این دو را «رهبر کاریزماتیک و جامعه کاریزماتیک» بنامیم، در این صورت شیعیان، مورد نخست و خوارج، مورد دوم را راه رستگاری دانسته۱ و هر یک معتقد بودند که دیگری رستگاری همگان را به خطر میاندازد.
شاید این تقابل به وسیله آنچه گزارشی واقعی از دوره نخستین مینماید، قابل ترسیم باشد. در سال ۶۵۸م، شیعیان در برابر علی[علیه السلام] سوگند خوردند که «با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن باشند»؛ اما خوارج این کار را به عنوان بیدینی نکوهش کرده۲ و معتقد بودند که رهبر ممکن است اشتباه کند و قبول