وی را در غیبت بر عهده گرفت و در مورد پسرش نیز مسئله از این قرار خواهد بود، تا اینکه خداوند حاکمیت وی را با ظهورش کامل کند».۱
در اینجا ابوسهل ممنوعیت نام بردن از امام غایب[عج] را، که روایات منسوب به چندین امام مؤید آن بوده و حتی خود وی نیز آنها را در تنبیه آورده، ۲ زیر پا میگذارد.۳ اکنون «پسر حسن»، شاید برای اولین بار توسط یک صاحبنظر امامی، البته تنها به منظور تأکید بر فوت وی، محمد نامیده میشد.۴ وانگهی ابوسهل، بدون تمایل به ردّ شواهد حسی، این پیشنهاد را مطرح میکند که تعدادی از ائمه[علیهم السلام] در غیبتاند، که فقط آخرینِ آنها ظهور و قیام خواهد کرد. این پیشنهاد، راه حل قانعکنندهای نبود اما نشاندهنده معضلی است که باید حل میشد تا بقای مکتب تشیع امامی تضمین شود و نیز حاکی از این است که راه حل قانعکننده غیر موعودباورانه برای حل این مشکل، مقتضی جدایی بیشتر از بافت تاریخی جانشینی است و تنها میتواند در قالب کلام غیبت بیان شود.
پس عجیب نیست که نظر متأخر نوبختی، به یک اصل شیعی بدل نشد. با این حال دلیل مناسبی برای انکار وثاقت آن در دست نیست.۵ ظاهراً این نظر از ایدههای
1.. Ibn al-Nadīm, Fihrist, Khayyāt Reprints, p. ۱۷۶.
2.کلینی، کافی، ج۲، ص۱۲۶-۱۲۷؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ص۶۴۸.
3.. شیخ صدوق، کمال الدین، ص۹۲-۹۳؛ ترجمه انگلیسی آن در
Amit Arjomand, "Imam Absconditus".
4.محمد نام عجیبی نبود. یکی از گروههای فرعی پس از درگذشت امام حسن عسکری[ علیه السلام] بر آن شد که وی پسری بالغ به نام محمد را به جانشینی خود نصب کرده، که از ترس عمویش جعفر، در خفا به سر میبرد. گروه فرعی و کوچک دیگری در سواد در کوفه نپذیرفت که نام آن پسر محمد است و نام او را علی اعلام کرد (اشعری قمی، المقالات والفرق، ص۱۱۴).
5.. اقبال، در کتاب خاندان نوبختی، ص۱۱۰-۱۱۱ این نقل را یکسره ردّ نمیکند، اما آن را نظری محتمل و متقدم میداند. بر فرض صحت تحلیل ما، این، نظرِ متأخر ابوسهل است.