167
کلام شیعه در پژوهش‌های غربی - دفتر اول

مشاهده کرده باشد به ما چنین چیزی نگفته است. به پیامبر[صلی الله علیه و اله] و وجود او در این دنیا از طریق نقل‌ها معرفت داریم و به نبوت و حقانیت او نیز به واسطه عقل معرفت پیدا کرده‌ایم.

ماده اصلی استدلال ابوسهل مشابه استدلال ابن قبه است. او ادعا می‌کند همان طور که عدم حضور پیامبر، تعالیم دینی و احکام فقهی او را نامعتبر نمی‌سازد، به همین ترتیب عدم حضور ‌‌امام مشروعیت دین یا احکام را تضعیف نمی‌کند. در نهایت ابوسهل اندیشه موعودباورانه نوواقفیه مبنی بر امکان وجود دو غیبت برای ‌‌امام[عج]۱ را می‌پذیرد تا از این طریق قطع ارتباط بین جامعه و ‌‌امام غائب[عج] ‌‌را تبیین نماید: «او دو غیبت دارد، که یکی از آن‌ها از دیگری سخت‌تر است».

ابو سهل، در آخرین پاراگراف تنبیه که برای ما باقی مانده، ۲ مباهات می‌کند که ادعای شیعیان ‌‌امامی در مورد غیبت ‌‌امام به اندازه ادعای واقفیه که ‌‌امامشان ۱۰۵ سال پیش درگذشته، نامحتمل نیست. اما همان‌‌گونه که دیده‌ایم، یک دهه یا بیشتر پس از ابوسهل، خواهرزاده و متکلمِ هم‌قطار وی نوشت که ‌‌امام یازدهم[علیه السلام] بدون جانشین مشخصی از دنیا رفته است.۳ شاید در همین زمان بوده که ابوسهل از پافشاری خونسردانه بر وجود ‌‌امامی واقعی در غیبت دست برداشت. طبق نقل ابن ندیم:

او در مورد قائم آل محمد[عج] ‌‌نظری داشت که هیچ کسی پیش از وی بدان قائل نبود و این همان سخن وی بود که می‌گفت: «می‌گویم ‌‌امام، محمد بن الحسن[عج] ‌‌بود، اما در غیبت از دنیا رفت و پسرش مرجعیت

1.. این دیدگاه واقفی پس از درگذشت امام یازدهم‌[ علیه السلام] احیا شده بود. ر.ک:
Amir Arjomand, "Imam Absconditus".

2.این متن که عبارات فوق از آن ترجمه شده در شیخ صدوق، کمال الدین، ص۹۰-۹۴ آمده است.

3.. ر.ک: پی‌نوشت ش۹۶.


کلام شیعه در پژوهش‌های غربی - دفتر اول
166

را با چنین تصریحی تعدیل می‌کند که هیچ ‌‌امامی بدون نصب صریح جانشین از دنیا نمی‌رود.۱ این استدلال سپس با گواهی بر انتصاب ‌‌امام غائب[عج] ‌‌از جانب حلقه درونی و نیز ائمه قبلی[علیهم السلام] و نیز با این واقعیت تقویت می‌شود که رابط‌های نزدیک به ‌‌امام «وجود وی را بیان کرده و اوامر و نواهی او را منتقل می‌کنند».۲

تقریباً در همان مقطع مناظره ابن قبه رازی با مخالفانش در ری، ابوسهل نوبختی کتاب التنبیه را در بغداد نگاشت. بی‌شک ابوسهل نوبختی مکتب تشیع ‌‌امامی را به طور ضمنی از موعودباوری انقلابی قرامطه اسماعیلی معاصر، دور نگاه می‌داشته، همان‌‌گونه که ابن قبه این کار را آشکارا انجام می‌داد است. اشراف‌زاده پارسی ما که تقریباً یا دقیقاً در سال ۹۰۳ قلم می‌زده، برای ردّ این اتهام که باورهای شیعی که شبه‌زردشتی دانسته می‌شوند، به سختی می‌کوشیده:

اگر، همانند پیروان زردشت و سایر بدعت‌گذاران، با اعتقاد داشتن ما به همان مدعاها [در مورد علی[علیه السلام]] مخالفت کنند، به‌‌‌ آن‌ها گفته می‌شود که همان نقدها بر معجزات پیامبر[صلی الله علیه و اله] نیز وارد است.... اکنون موضع شیعه همانند موضع اکثریت مسلمانان است.... در واقع، احادیث شیعی موثق‌ترند، زیرا دست به دست شدن قدرت (دولت) در میان‌‌‌ آن‌ها صورت نمی‌گیرد، نه شمشیری، نه ارعابی و نه اشتیاقی [برای قبضه کردن قدرت] وجود ندارد.

ابو سهل به‌درستی پی برد که مشکل عدم حضور ‌‌امام به بهترین وجه از طریق کلام عقلی قابل حل است:

کل مسئله دین، به واسطه عقل درک می‌شود. ما خدا را از طریق دلایل عقلی می‌شناسیم ولی او را نمی‌بینیم. هم‌چنین کسی تا به حال که او را

1.. Ibid, p. ۱۳۵; trans., p. ۱۳۹.

2.. Ibid, p. ۱۳۶; trans., p. ۱۴۰-۴۱.

تعداد بازدید : 2654
صفحه از 230
پرینت  ارسال به