نگرانی شیعیان در مورد امامت امام هشتم، علی بن موسی[علیه السلام] به دلیل بیفرزند ماندن وی، دلیل خوبی وجود داشت. اما مشکل ناشی از جانشینی صغار، به اصل آموزه امامت نفوذ کرد. با درگذشت امام هشتم[علیه السلام] بسیاری از شخصیتهای برجسته جامعه امامی میپرسیدند امام جدید، یعنی یک کودک هفتساله، چگونه میتواند معلم صلاحیتدار متون دینی و فقه باشد. در حقیقت مشکل علم امام هفتساله، به موضوعی بدل شد که به خاطر آن، جامعه امامی به گروههای مختلفی تقسیم شد و هر گروه نیز راه حل خود را ارائه میداد.۱
همین دغدغه در مورد علم امام خردسال هنگامی که امام نهم در سال ۸۳۵ در دهه بیست عمر خود درگذشت، نیز میبایست مطرح بوده باشد؛ زیرا در مورد وی نیز فرزند پسری هفتساله جانشین او شد که انتصابش را یک خادم اطلاع داد ولی شاهدی سرشناس که بر بستر مرگ امام فقید حاضر بود، با آن مخالفت کرد.۲ اما این بار اعضای برجسته سلسلهمراتب امامی که به اداره امور این جامعه خو گرفته بودند، بلافاصله گرد هم آمده و تصمیمی واقعگرایانه گرفتند. آن شاهد، از مخالفت خود عقب نشست و آن کودک یعنی علی بن محمد[علیه السلام] بر اساس مستندسازی تشریفاتی انتصابش از جانب سلف خود، امام دانسته شد. این نخستین بار بود که از بروز بحران جانشینی جلوگیری شد و شیعیان امامی پس از درگذشت یک امام منشعب نشدند.۳ این حقیقت که بحران عقلی جدی ناشی از خردسالی امام پس از
1.. نوبختی، فرق الشیعه، ص۷۴-۷۶؛ اشعری قمی، المقالات والفرق، ص۹۵-۹۹.
2.. کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۲؛
Modarressi, Crisis, p. ۶۴.
3.. این، نمونه منحصر به فردی از جانشین شدن بجای یک امام است که در رابطه با آن هیچ شقاقی گزارش نشده است. نقل شده که تنها تعداد معدودی از امامیه، پسری باز هم جوانتر و متعلق به امام فقید را در نظر داشتند، اما به زودی به جمع سایرین بازگشتند (نوبختی، فرق الشیعه، ص۷۷؛ اشعری قمی، المقالات والفرق، ص۹۹-۱۰۰).