باورمندان به عدم درگذشت وی در زندان، این روایت اشاعه داده شده توسط ناووسیه را به گواهی جعفر صادق[علیه السلام] برای پسرش موسی[علیه السلام] تأویل کردند:
او برپا دارنده حق و هدایتشده (از جانب خدا) (القائم المهدی) است؛ اگر [دیدید] سر او از فراز کوه به سوی شما میغلطد، باور نکنید، زیرا او همراه (صاحب) شما و قائم است.۱
پس از وفات موسی[علیه السلام] بسیاری از پیروانش بر آن شدند که وی، به عنوان قائم و مهدی، زنده و در غیبت است و در نتیجه، امامت با وی پایان یافته است. این جنبش، واقفیّة (توقفباوران) نامیده شد و به خاطر انتقال مستقیم باورهای موعودباورانه به مکتب تشیع امامی، بسیار مهمتر از کیسانیه بود. کتابهای واقفیان در مورد غیبت (مفرد آن: کتاب الغیبة)، در مطرح شدن بسیاری از احادیث آخرالزمانی ناظر به بازگشت قائم / مهدی اهمیت خاصی داشتند؛ زیرا چهرههای مهم این جنبش بعداً در عصر امام هشتم[ علیه السلام] به اردوگاه امامی بازگشتند.۲
به هر حال تشکیلات سلسلهمراتبیِ ایجادشده توسط موسی کاظم[علیه السلام] پس از وی نیز دوام آورد. در ابتدا اکثر پیروانش، واقفی و معتقد شدند که بعد از او امامی نخواهد بود. برخی از وکلا از فضای انکار گسترده درگذشت وی مبالغی را که در زمان زندانی بودنش جمعآوری کرده بودند، تصاحب کردند.۳ اما به نقلی، پنجاه روز پس از درگذشت موسی[علیه السلام]، دو تن از برادرانش و دو شاهد دیگر نزد قاضی
1.نوبختی، فرق الشیعه، ص۶۸؛ اشعری قمی، المقالات والفرق، ص۸۹-۹۰.
2.. Halm, Die Schia, p. ۳۸-۳۹.
3.. Modarressi, Crisis, p. ۶۲;
از جمله ارجاعاتی که نقل شده، خصوصاً ر.ک: کشّی، رجال، ص۴۰۵ و ۴۶۷ و نجاشی، رجال، ص۳۰۰.