115
کلام شیعه در پژوهش‌های غربی - دفتر اول

هستند که به منابع دست اول، در این موضوع، کمتر دسترسی دارند. و لذا این مقاله و امثال این مقاله در کتاب Shī’ism را به عنوان منبعی مهم در شناخت اندیشه شیعه و عالمان شیعی مورد توجه قرار می‌دهند. با توجه به این نکات و علی‌رغم برخی امتیازهای این مقاله، پژوهش حاضر را نمی‌توان پژوهشی علمی به حساب آورد.

۱.۲. برخورد گزینشی با مقاطع و نقل‌های تاریخی و ارائه اطلاعات نادرست

گاه لازم نیست که نویسنده به صورت مستقیم بیان دارد که ساختار اعتقادی شیعه و یا دیگر فرقه‌ها ضعیف می‌باشد، بلکه مؤلف می‌‌تواند به صورت غیر مستقیم با گزینش مقاطع تاریخی خاص، خواننده را به آن مسئله رهنمون کند. هم‌چنان که آقای مازاوی علی‌رغم آوردن موارد توصیفی بسیار در مقاله، با نقل گزارش‌های گزینشی از منابع اهل سنت، درباره اوضاع سیاسی و مباحث اعتقادی عصر ایلخانی، تصویری غلط ارائه کرده است و در پایان به خواننده این‌‌گونه القا می‌شود که ساختار اعتقادی هر فرقه اسلامی سنی و شیعه، ساختاری ضعیف است.

اوج این موضوع در نقل‌هایی است که ایشان از ابن تیمیه آورده است؛ چراکه نه تنها به دلیل محدودیت در صفحات، مجبور به تقطیع سخنان ابن تیمیه شده، بلکه علاوه بر این، از سخنان غلط ابن تیمیه در این مقاطع استفاده کرده، بدون این‌که نظر صحیح در آن موضوع و یا حداقل، نظر علامه حلی در آن بحث را بیان نماید. به عنوان مثال در جریان حضور خواجه در قلاع اسماعیلیه، سخنی از ابن تیمیه نقل می‌کند مبنی بر این‌که خواجه، وزیر اسماعیلیه بوده و هم‌چنین به هلاکو کمک کرده تا بغداد را فتح و خلیفه عباسی را به قتل برساند؛۱ بدون ‌این‌که به دیگر آرای موجود در این‌باره اشاره‌‌ای داشته و یا نظر صحیح را بیان دارد.۲ و یا در ذیل بخش دوم در

1.. Mazzaoui, Shi’ism, vol.۱, p. ۲۳۷.

2.. با مراجعه به منابع دست اول و مهم مربوط به تاریخ تحولات آن دوره درمی‌یابیم که این سخن تهمتی بیش نبوده و بلکه از برخی قرائن می‌توان نتیجه گرفت که این مسئله توطئه‌ای از جانب مسیحیت برای اختلاف‌افکنی میان شیعه و سنی در آن دوره بوده است. در قدیمی‌ترین منابع تاریخی در زمینه سقوط بغداد، دلیل و نشانه‌ای دربارۀ نقش تأثیرگذار خواجه نصیرالدین طوسی در یورش هلاکو به بغداد یافت نمی‌شود: طبقات ناصری از منهاج سراج به سال ۶۵۸ق / ۱۲۵۹م که چند ماهی پس از سقوط بغداد نوشته شده است، هرگز هجوم مغولان به بغداد را به خواجه نصیرالدین طوسی نسبت نداده است. مؤلف حتی در بیان حوادث سال ۶۵۸ق و سقوط بغداد، به پیروزی‌های خیالی و خیانت ابن علقمی پرداخته، اما هیچ اسمی از خواجه نیاورده است (منهاج سراج، طبقات ناصری، ص۳۰). علامه ابن فوطی حنبلی بغدادی مورخ اهل ‏سنت که «ذهبی» درباره‌اش می‏گوید: «العالم البار متفنّن المحدث، المفید، مورخ الآفاق، مفخر اهل العراق» در کتاب الحوادث الجامعة که در سال ۶۵۷ق نوشته، ضمن پرداختن به سقوط بغداد و کشته شدن خلیفه عباسی، به نقش خواجه در فتح بغداد اشاره‌ای نکرده است (ابن فوطی بغدادی، الحوادث الجامعة فی المائة السابعة، حققه بشار عواد معروف، ص۱۵۷). «محمدبن‌علی بن‌طباطبا» در کتابش (که در سال ۷۰۱ ه‍ .ق، یعنی ۴۵ سال پس از فتح بغداد نوشته) بدون این‌که نامی از خواجه ببرد، می‏گوید: حق مطلب این است که هر دولتی در هر زمان با پیدایی علل داخلی و خارجی از میان می‌رود و سقوط خلافت خاندان بنی‏عباس نیز تابع همین اصل کلی است. علل خارجی سقوط خلافت عباسی این بود که مغولان قوت گرفتند و به کشورگشایی پرداختند و ازاین‌رو در پی فتح بغداد بودند. علت داخلی فتح بغداد هم ضعف حکومت عباسی بود. بنابراین سستی عزم و ضعف اراده خلیفه و ظلم و جور پسرش و نفاق امیران و سران لشکر چنین پی‌آمدی داشت (ابن ‌طباطبا المعروف بابن الطقطقا، الفخری فی الآداب السلطانیة والدول الاسلامیه، ص۲۳۶). ذهبی، رجالی و محدث اهل سنت (متوفای ۷۴۶ ق)، ضمن تشریح فتح بغداد (۶۵۶-۶۵۷ ق) و بیان موضع علقمی، اشاره‌ای به خواجه نکرده است (ذهبی، دول الاسلام، ص۳۶۰-۳۷۳). سیوطی در تاریخ الخلفا با این‌که مثل ابن‌وردی و ذهبی تعصب خاصی بر ضد شیعه دارد، اشاره‌ای به نقش خواجه در سقوط بغداد ندارد (سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۳۲۹-۳۳۵). درمجموع تا قبل از ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزیه یا خواندمیر، اشاره‌ای به نقش خواجه در سقوط بغداد نشده است. این دلیلی بر عدم صحت نقل‌های مغرضانه است. ده‌ها کتاب تاریخی دربارۀ سقوط بغداد و حتی چگونگی مقدمات و نامه‌های هلاکو به المستعصم نوشته و علل و عوامل سقوط بغداد را پیش از سقوط تا قتل عام و پس از سقوط توضیح داده‌اند، اما در قریب به اتفاق این آثار از خواجه به عنوان محرک نامی برده نشده است.


کلام شیعه در پژوهش‌های غربی - دفتر اول
114

برهه را گزارش می‌کند. موضوعاتی هم‌چون ‌‌امامت، ظهور منجی و نظریات برخی فرق شیعه؛ هرچند در برجسته‌سازی برخی حواشی موجود در دوران علمی اندیشمندان مطرح در مقاله زیاده‌روی شده است. نقل اتهامات علمی و مذهبی از سوی برخی اندیشمندان به رقبای خود و پررنگ نمودن فرقه‌گرایی و تشتّت میان اندیشمندان مسلمان در معنای عام اسلام، از این حواشی به شمار می‌رود.

در هر صورت نوشته حاضر، علاوه بر ترجمه مقاله مذکور به نقد و بررسی آن پرداخته و سعی کرده است تا با نگاهی آسیب‌شناسانه، مقاله یاد شده را از حیث ساختار کلی و محتوایی مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد.

۱. نقدهای ناظر به مجموع و کلیت مقاله

۱.۱. عدم تناسب موضوع با کمیت و کیفیت مقاله

بررسی نقش‌آفرینی چهار دانشمند اسلامی در دوره حکومت ایلخانان (۶۵۴-۷۵۰ه‍.ق.) که بیش از یک قرن طول کشیده است در مقاله ای ۲۰ صفحه‌ای، اساساً کاری غیر علمی می‌نمایاند. چرا که اولاً این شخصیت‌ها تنها یک عالم یا دانشمند اسلامی به شمار نمی‌آمدند، بلکه هر یک، بنیان‌گذار مکتبی در عصر خویش بوده و نظریاتشان تا مدت‌ها مبنای مناقشات علمی قرار می‌گرفت. خواجه در کلام، علامه حلی در فقه، بیضاوی در تفسیر و ابن تیمیه در میان اهل سنت از منزلت علمی خاصی برخوردار بودند. لذا پرداختن به آرای هر یک از این شخصیت‌ها در یک یا دو صفحه و سپس بررسی تطبیقی میان نظریات آنان با دیگر معاصران خود، آن هم در چند سطر و حداکثر یک صفحه، نه تنها برای خواننده شناختی ایجاد نمی‌کند، بلکه بر ابهام او نیز می‌افزاید.

ثانیاً مخاطبینِ عمده این مقاله، دانشجویان و پژوهشگران غیر ایرانی و غیربومی

  • نام منبع :
    کلام شیعه در پژوهش‌های غربی - دفتر اول
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2184
صفحه از 230
پرینت  ارسال به