آنان اقتدا نمیکرد.۱ ظاهراً زراره در اوان حیات علمیاش که مصادف با اوایل امامت امام باقر علیه السلام بوده، چنین میاندیشیده است.۲
چگونگی شکلگیری چنین اندیشهای در زراره نامعلوم مانده است، گرچه میتوان حدس زد با توجه به روشن شدن حقانیت ولایت اهلبیت علیهم السلام و تأكید ایشان بر اینکه ولایت، بخشی از دین بلکه از عناصر اصلی آن است، این اعتقاد طبیعی مینماید. نقد جدی نظریه ارجاء از سوی ائمه علیهم السلام (با توجه به شکلگیری آن در عصر امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام) را میتوان از دیگر عوامل شکلگیری چنین اندیشهای در زراره دانست.۳ همچنین شاید شکلگیری این اندیشه در زراره، با فضای فکری حاکمشده از سوی خوارج بیارتباط نباشد. باید مد نظر داشت که آغازگران مسئله ایمان و کفر در جهان اسلام خوارج بودهاند. در دوران حیات امام باقر علیه السلام که زراره درباره مسئله ایمان سؤال میكرد، خوارج یکی از بزرگترین گروههای فکری در مسئله ایمان محسوب میشدند.
خوارج با تفسیر غلط برخی آیات قرآن، زمینههای برداشت افراطی از مسئله ایمان را آماده کرده بودند.۴ گمان میرود بر اساس فضای حاکم شده از تفکر خوارج، برای
1.. کلینی، الکافی، ج ۳، ص۳۷۵.
2.. علی بن إبراهیم عن محمَّد بن عیسى عن یونس عن رجل عن زرارَة عن أَبی جعْفر علیه السلام قال قلْت له أَما إنك إن كبرت رجعْت و تحلَّلت عنك عقَدك (همان، ج۲، ص۴۰۲۔۴۰۳).
3.. برای نمونه نک: همان، ج ۸، ص۸۰۔ ۸۱، ۲۷۶.
4.. خوارج برای اثبات عقاید خود، همواره آیات قرآن کریم را دستاویز قرار میدادند. برای مثال برای اثبات خلود مرتکبان گناه در آتش دوزخ به برخی از آیات قرآن استناد میکردند: (سورۀ بقره، آيۀ ۱۶۷) (ربنا انک من تدخل النار فقد اخزیته» (سورۀ آلعمران، آیه ۱۹۲) و «و ما هم بخارجین من النار) (سیوطی، الدر المنثور، ج۸، ص۳۳۸). قرآن کریم شرک را گناهی نابخشودنی میداند و خوارج بر همین اساس در جریان تحکیم، علی علیه السلام را به دلیل پذیرفتن حکمیت انسانها، مشرک و کافر شمردند و با استناد به آیه ۶۵ سوره زمر (لئن اشرکت لیحبطن عملک)؛ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲۱، ص۵۱)، لزوم توبه را به آن حضرت گوشزد میكردند. در روزگار امویان، نافع بنازرق خارجی برای توجیه برخوردهای خونین خود با مسلمانان به آیه ۲۶ سوره نوح (و قال نوح رب لا تذرعلی الارض من الکافرین دیاراً) استناد میکرد ( ابنکثیر، البدایة و النهایة، ج۷، ص ۲۸۵).