سخن آغازین
تاریخ تفکر شیعه در دوران نخستین یکی از بخشهای جذاب و در عین حال پنهان و پیچیده از تاریخ اندیشه اسلامی است. این دوره از سویی مقارن است با حیات فکری و معنوی امامان معصوم علیهم السلام، و از سوی دیگر، آکنده از حضور و تلاش شخصیتها و جریانهای شیعی که هر کدام در صدد ارائه تصویری متناسب از اسلام و مواجهه با جریانهای رقیب بودند. از این جاست که پرسشها و پژوهشهای متنوعی در خصوص نسبت میان تشیع با روش و منش ائمه علیهم السلام و نیز نسبت میان اندیشههای شیعیان با دیگر گروههای اسلامی رخ نموده و انگارهها و نظریههایی را ایجاد کرده است.
دشواری و پیچیدگی در این گونه پژوهشها صرفاً از ناحیه کمبود گزارشهای اصیل و دقیق یا فراوانیِ اتهاماتی که از سوی مخالفان تشیع از همان آغاز پراکنده شده، نیست، بلکه افزون بر آن، به دلیل فقدان الگوی تحلیلی مناسب برای تجزیه و تحلیل دادههایی است که هم اکنون در اختیار ما قرار دارد. البته در این میان نباید از یک عامل دیگر نیز غافل شد: پیدا شدن گرایشهای مختلف در بین شیعیان و شکلگیری رویکردهای مختلف در تبیین آموزههای اهل بیت علیهم السلام نیز بر دشواری دستیابی به تحلیل درستی از فرایند شکلگیری اندیشه شیعه افزوده است. همین نکته نیز بر ضرورت توسل به الگوی تحلیلی جامعی که بتواند همه عناصر مختلف را در کنار یکدیگر و در پیوند با هم تبیین کند بیشتر تاکید میکند.
بیگمان یکی از ابعاد مهم در این الگوی تبیینی، توجه به سیره و برنامه امامان معصوم در پیگیری پروژه گسترش اندیشه ناب اسلامی در جامعه نوپای اسلامی است؛ جامعهای که هنوز درگیر فرهنگ جاهلی است و پیش از رهایی از نابخردی و عصبیتهای قبیلهای، به چنگال رقابتهای سیاسی، فساد اقتصادی و هجمههای فرهنگی بیرونی گرفتار آمده است. بیگمان، فقدان بینش درستی برای تحلیل چگونگی مواجهه معرفتی اهل بیت علیهم السلام با این پدیدههای پیچیده تاریخی، یکی از اسباب بدفهمیهای تاریخ تفکر شیعی است.
درست است که در باب سیره معصومان، طرحها و تبیینهای مختلف به ویژه در دهههای