در ماجرای شهادت قنبر غلام امام علی علیه السلام آمده است که حجّاج گفت:
دوست دارم مردى از یاران على را به دست آورم و خونش را بریزم و بدین وسیله، به خدا تقرّب پیدا كنم.۱
همچنین، فضای خفقان در دورهٔ منصور عبّاسی تا اندازهای است که منجر به حیرت عموم شیعیان در شناخت امام کاظم علیه السلام میشود و در نتیجه امام، برای معرّفی خود، نهایت احتیاط را به کار میبندد و به خواصّ شیعیان چنین میگوید:
مَنْ آنَسْتَ مِنْهُمْ رُشْداً فَأَلْقِ إِلَیهِمْ وَ خُذْ عَلَیهِمْ بِالْكِتْمَانِ فَإِنْ أَذَاعُوا فَهُوَ الذِّبْحُ. وَ أَشَارَ بِیدِهِ إِلَى حَلْقِه. ۲
هر کس از ایشان را فهمیده یافتی، پس [امر امامت را] برای او بازگو کن و از او برای کتمان، پیمان بگیر. پس اگر افشا کنید، ذبح را در پی دارد. سپس [امام] به حلق خود اشاره نمود.
نمونهٔ دیگری که گاه میتواند در تحلیل این امر کمک مؤثّری نماید، توجّه به برخی از روایاتی است که میگوید امامان ملزم به پاسخگویی به پرسشهای اصحاب نبودهاند. در برخی از این روایات، علّت این عدم الزام، خفقان در فضای سیاسی موجود بیان شده است. مثلاً هنگامیکه محمّد بن ابی نصر از امام رضا علیه السلام درباره مسئلهای میپرسد، امام در ابتدا از پاسخگویی خودداری مینمایند و سپس میفرمایند:
لو أعطیناکُم کلّما تریدون کانَ شرّاً لکم و أخذَ برقبةِ صاحبِ هذا الأمر... و أنتم بالعراقِ تَرَون أعمالَ هؤلاءِ الفراعنة.۳