فرزندان ارشد امامان دودمان حسینی و قائل شدن به عصمت آنان و تعیین امامتشان از سوی خداوند) تفكّری است كه در اوایل قرن دوم هجری نشو و نما یافته است و آن را پاسخی از سوی معارضان در برابر دیدگاه استبدادی امویان (اطاعت مطلق از حاکم) میداند و مینگارد:
واكنش فكری معارضان در قبال این شیوه، به رسمیت نشناختن مشروعیت امویان بود. بنابر این، مفاهیمی مانند اولویت اهل بیت در حقّ خلافت و حكومت و یا مفهومِ «از سوی خدا منصوب شدن» و دست آخر «معصوم بودن اهل بیت از گناه» برای مقابله با طرز تفكّر امویان رشد و نمو یافت. همراه با كشمكش درونی گروههای شیعه برای كسب رهبری سیاسی، نظریهٔ امامت الهی كه مبتنی بر همان سه اصل «عصمت، نصّ و منصوب شدن از سوی خداوند» [است] به منصّهٔ ظهور رسید.۱
کاتب با برشمردن عدّهای از اصحاب ائمّه،۲ آنان را نظریهپردازان این شیوهٔ فكری میداند و به این ترتیب، گمانه شکلگیری اندیشه شیعه را رقم میزند.
سیّد حسین مدرّسی طباطبایی
وی روحانی و دانشآموختهٔ حوزهٔ علمیهٔ قم و استاد دانشگاه پرینستون امریکا است. تخصّص اصلی وی در رشتهٔ فقه و حقوق است؛ ولی در کنار آن، در زمینهٔ اندیشههای شیعی، تاریخ تشیّع و بررسی آثار حدیثی و منابع امامیه، مطالعات قابل توجهی انجام داده است. در سالهای اخیر، محافل مختلف علمی به نقد و بررسی مهمترین اثر وی پرداختهاند که عنوان اصلی آن به