47
نقش عناصر تاریخی در تبیین عقاید اهل بیت علیهم السلام

نداشته، بلكه موضوع را به شورا و تصمیم‌گیری امّت اسلامی‌ واگذار كرده است.۱

وی بعد از این نتیجه‌گیری، با این ادّعا که استناد به نصّ در نگاه ائمّه علیهم السلام لحاظ نشده است، در توصیف اندیشه‌های فکری امام باقر علیه السلام می‌آورد:

بدین ترتیب می‌‌توان به این نتیجه رسید كه پایه‌های فكری امام باقر[علیه السلام] در مورد امامت، بیش از هر چیز بر مسائلی از قبیل برخورداری از علم و دانش (حلال و حرام)، داشتن شمشیر پیامبر (به عنوان نماد پیوستگی به رسالت) و برخوردار بودن از حقّ خون‌خواهی مظلومان استوار است. این دیدگاه در حقیقت، همان دیدگاه فكری عموم شیعیان در آغاز قرن دوم هجری است؛ دیدگاهی كه در مقابل و متناقض با دیدگاهی قرار می‌گیرد كه در قرن‌های اخیر بر ادبیات شیعه وارد شده است؛ چراكه بینش جدید، امامت را بیش از هر چیز به (وصیّت و نصّ) حدیث نبوی كه از پیش تعیین شده است، مربوط می‌سازد.۲

چنان‌که دیده می‌شود، میان دو عبارت پیشین، تناقضی آشکار وجود دارد؛ چرا که در عبارت نخست، امامت را بر اساس شورا و در عبارت دوم آن را بر اساس نشانه‌هایی به جز نصّ، ثابت می‌پندارد. وی سپس با تأمّلی در دوران امام صادق علیه السلام، امامت را موضوعی سیاسی می شمارد و می‌گوید:

در نتیجه می‌‌توان گفت كه امامت امام صادق علیه السلام و به عبارت بهتر، مسئلهٔ امامت در دیدگاه شیعیانِ اوائل قرن دوم هجری، بیشتر یک مسئلهٔ سیاسی برای تصدّی رهبری صفوف شیعه است، نه یک امتیاز الهی.۳

آن گاه تأکید می‌کند که منشأ دیدگاه فعلی شیعه (انحصار امامت در

1.. از شورا تا ولایت فقیه، فصل اوّل، شوری، نظریۀ الهی بودن امامت اهل بیت.

2.همان، بخش امام باقر علیه السلام.

3.. همان جا.


نقش عناصر تاریخی در تبیین عقاید اهل بیت علیهم السلام
46

که دستورهای کلّی ذکر شود.

قلمداران در ردّ نصّ بر امامت می‌نویسد:

از این ‌رو، مؤمنانِ اصحاب، از مهاجر و انصار که در مدینه بودند، بلافاصله پس از رسول خدا[صلّی الله علیه وآله] به این دستور عمل کرده و با شورا و مشورت، به تعیین امام و زمامدار امّت اقدام نمودند و این مسلّماً یک واجب شرعی بود و در این مجادلات و مشاورات، ابداً سخنی از نصّ و منصوصیّت نرفت. بدیهی است که اگر امر امامت و حکومت، اندک رابطه‌ای با نصّ می‌‌داشت، در بین آن همه مسلمانان صدر اوّل لااقل اشاره‌ای به آن می‌‌رفت؛ در حالی که هیچ سخنی از آن به میان نیامد... آیا اهمّیت اصل «امامت» از ماجرای زید _ که نامش صریحاً در قرآن ذکر شده _ کمتر است؟! آیا می‌‌توان بین اصول دین تا این اندازه تفاوت قائل شد؟!۱

احمد کاتب

او که در سال ۱۹۵۳ میلادی در شهر مقدّس کربلا به دنیا آمده، با نگارش کتابِ از شورا تا ولایت فقیه، به بیان دیدگاه‌هایی خاص در بارهٔ امامت و ولایت فقیه پرداخت. اساس سخن او، بر انکار منصوص بودن امامت استوار است. او با تکیه بر بخشی از روایات تقیّه‌ای یا برداشت‌های یک‌جانبه، سعی نموده تا سخن خود را به اثبات برساند و البته تناقضاتی نیز در گفتار وی به چشم می‌خورد. برای نمونه، او با نقل چند روایت و تحلیل ظاهری از آنها، چنین نتیجه می‌گیرد که:

اگر به ژرفای این روایت‌ها ـ كه از سوی بزرگان شیعه امامی، مانند كلینی، شیخ مفید و سیّد مرتضی بازگو شده‌اند ـ تأمّل بیشتری بكنیم، به این امر پی خواهیم برد كه رسول اكرم[صلّی الله علیه وآله] وصیّت خاصّی در مورد سپردن امر خلافت و ولایت به امام علی[علیه السلام]

1.شاهراه اتّحاد، ص ۱۱۵.

  • نام منبع :
    نقش عناصر تاریخی در تبیین عقاید اهل بیت علیهم السلام
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5161
صفحه از 211
پرینت  ارسال به