قلمداران ارتباط خاصّی نیز با سیّد ابو الفضل برقعی برقرار کرد و چنانکه گذشت، برقعی بر کتاب شاهراه اتّحاد وی مقدّمه نوشت. او در این کتاب، به بررسی نصوص امامت در قالب این موضوعات پرداخت: سقیفه، ماجرای غدیر، بررسی ده حدیث در باب نصّ بر امامت، بیخبری اصحاب از نصوص بر امامت، احادیث نصّ در کتب ملل و نحل، و فرقههای شیعی. قلمداران در تمام این موارد، بر نفی آموزههای امامیه و اصل امامت منصوص تأکید دارد. این کتاب ساختاری منظّم در نقد روایات امامت دارد.
با مقایسهٔ کوتاهی میتوان دریافت که قلمداران در کتابهایش، همان عقاید رایج وهّابیان را بیان کرده و کوشیده است با استفاده از متون مختلف، ادلّهای بر آنها ارائه کند. وی در بخشی از کتاب شاهراه اتّحاد مینویسد:
با رجوع به مدارک اصلی و اساسی تشیّع، به وضوح مشاهده میشود که در این منابع، ائمّه با صفات و خصوصیاتی معرّفی شدهاند که قرآن حتّی برای پیامبران اولو العزم، یا به عبارت دیگر برای فرستادگانی که دارای نبوّت تشریعی بودهاند، قائل نیست.۱
سپس به برخی از ویژگیهای ائمّه علیهم السلام مانند مختون بودن هنگام ولادت، ارتباط با ملائکه، عرضه اعمال و تأیید به روح القدس، شدیداً حمله میکند. وی در بخش دیگری از نوشتههایش میآورد:
همچنین نصّی بر حکومت افرادی معدود _ مثلاً هفت یا یازده یا دوازده تن و یا... _ که مدّتی محدود زندگی میکنند، برای حکومت هزاران سال تا قیامت، نیز مطابق با واقعیت و معقول نیست... با توجّه به این تعالیم و نظائر آن، اگر امامی منصوص و معصوم و واجب الاطاعه _ چنانکه قائلین به امامت منصوصه معتقدند _ تعیین شده باشد، دیگر این اوامر و نواهی موردی ندارد؛ زیرا همین که خداوند همچون دوران قبل از ختم نبوّت بفرماید: «از فلان و بهمان و... اطاعت کنید»، دیگر نیازی نیست