«شِیعِ»۱،«شِیْعَةٍ»۲، «تشیّع»۳ هر کدام یک بار. در غالب این موارد، چنانكه از خود آیات بر میآید، «گروه گروه بودن» یا «گروه گروه شدن» فهمیده میشود. البته در برخی از این آیات، به گونهای بر «تبعیت از یک راهبر» اشاره شده است؛ امّا در یک آیه كه لفظ «شیعَتِهِ»۴ در آن به كار رفته، به صراحت، از رابطه میان یک فرد از یک گروه با دیدگاهی خاص و رهبری آن گروه، سخن گفته شده است. ابن قَیَّم در موارد متعدّدی سعی دارد چنین القا كند كه در این واژه _ مطابق با اصل معنایی دیگر شیعه _ معنایی ضدّ اجتماع، و تفرقهانگیز قرار دارد. وی از همین رو، استعمال شیعه را در غالب موارد قرآنی، در خصوص گروههای گمراه و منحرف دانسته، سپس آن را در بارهٔ مذهب «شیعه» به كار گرفته است.۵ امّا در برابر، مرحوم مفید با تمسك به همین آیه۶ و با استفاده از تقابل دو واژه «شیعه» و «عدو»، مطابق با یكی از دو اصل معنایی شیعه ولاء و خلوص را در معنای «شیعه» لحاظ میكند.
آنچه گذشت، در بارهٔ واژهٔ شیعه بود؛ اما این تعبیر به عنوان یک اصطلاح، همانند بسیاری دیگر از اصطلاحات رایج در میان مسلمانان، در سه قرن نخست هجری به تدریج دچار تغییراتی در مفهوم شده و حوادث زمانی، بر معنای کاربردی آن تأثیر گذار بوده است؛ به نحوی که گاه منجر به تغییر کلّی معنا و یا شفّافشدن یک معنا شده است.
با این همه، صاحب نظران اتّفاق دارند که تعریف مطلق شیعه و سادهترین معنای آن، عبارت است از «گروهی از مسلمانان كه به گونهای،