تربیت شاگردان و انتقال آموزههای نبوی شدند. اندک ناملایمات و گاه تنشها و خطرات نیز نتوانست پویاییِ اندیشهٔ شیعه را متوقّف سازد و استفاده از فرصتهای پدیدآمده در بستر زمان، سبب رشد جغرافیاییِ معتقدین به آموزههای اهل بیت علیهم السلام گردید. تأسیس قدرتمند نهاد وکالت و فعّال ساختن ظرفیتها و کارکردهای آن با محوریت «امام»، در عرصههای گوناگون باعث حفظ و استحکام نظام فکری و اجتماعیِ شیعه گردید تا گستره جامعهٔ شیعه در کنار تمامی بحرانهایی که پیش از این نیز سابقه داشتند، هویت نبوی خود را حفظ نمایند.
این تمرین عظیمِ دینمداری و امامْمحوری، با تمامی شگردهایش، نیازمند مرحلهٔ جدیدی بود تا جامعهٔ شیعه با آموزه غیبت امام به صورت بیرونی آشنا گردد. ائمّهٔ متأخّر، در سنین خُرد یا نوجوانی عهدهدار مسئولیت امامت میشدند، امّا آنچنانکه آموزههای امامت پیش از آن نیز تأکید داشتند، تفاوتی در دانش ایشان وجود نداشت. از این رو، طرحریزی حرکت جامعه برای گذر از مرحلهٔ غیبت امام عصر، آغاز گردید. در این دوره، جامعهٔ شیعه در حضور امامان و با تلاش عالمان پرتوان شیعه، این تمرین را به خوبی سپری نمود تا با کمترین آسیب، به مسیر خود تا ظهور دولت امام منتظر ادامه دهد.
تأمّل در حجم و محتوای معارف شیعه و نیز دقّت در سطوح مختلف راویان و گزارشهای ایشان، از ظرافتهای ادبیات به کار رفته توسّط اهل بیت علیهم السلام در نشر معارف و آموزههای امامت حکایت دارد. این ادبیات همسان با شرایط هر دوره، به نحوی واژگان دوره پیشین را تبیین و تفسیر میکند که علاوه بر استمرار به کارگیریِ واژگان مذکور، فراتر از اندیشه و فهم عموم، القاء معرفت ننماید. به عبارت دیگر، نگاه به نوع ادبیات به کار رفته در تبیین آموزهٔ امامت، از تلاش برای تفسیر این اصل و ویژگیهای آن با لحاظ همه جوانب حکایت دارد. بر این اساس، محدودهٔ واژگانی و محتواییِ