امام یازدهم علیه السلام نیز همان شیوهٔ پدر را _ حتّی با کمی شدّت _ در برابر شیعیان به کار میگرفتند و جز در مواردی که برای اعلام حضور به دارالحکومه رفت و آمد داشتند، از پشت پرده با عموم شیعیان و حتّی خواص سخن میگفتند تا درک عمومی شیعیان نسبت به امام غایب کاملاً ملموس گردد.۱ با این همه، برخی گزارشها از ملاقات برخی از خواصّ شیعه با امام عصر در همان دوران کوتاه امامت امام عسکری علیه السلام حکایت دارد.۲
به هر روی، این یک واقعیت است که امام عسکری علیه السلام دارای جانشینی بوده که مورد تأکید امامان در این دوره بوده و تردیدی میان شیعیان در آن رخ نداده است و حتّی مخفی بودن آن حضرت از دید همگان نیز امری پذیرفته شده بوده است. اندک ادّعاهای دروغین و دیدگاههای غیرمستند نیز به سرعت از سوی شیعیان و با همان ملاکهای طرح شده در دورههای پیشین (مانند سؤال از حلال و حرام و...) مورد تردید واقع شد و به انزوا خزید. یکی از فرزندان امام به نام جعفر، ادّعای امامت کرد و دست به کتابت نامه به برخی از اصحاب امامیه زد؛ ولی تلاش او با درایت احمد بن اسحاق اشعری و توقیع امام عصر علیه السلام ناکام ماند. امام علیه السلام در این نامه، به عبارتهایی مشابه زیارت جامعه استناد میکند.۳ همچنین، ماجرای دو فرستاده اهل قم و برخورد ایشان با جعفر، برادر امام عسکری علیه السلام گویای همین واقعیت است. شیخ صدوق میگوید:
عدّهاى از اهالى قم كه در میان آنها محمّد بن جعفر حِمیَرى قرار داشت، بدون آنكه از وفات امام عسكرى علیه السلام مطّلع باشند، وارد سامرّا شدند. آنها استفتائات و وجوهاتى به همراه داشتند. در آن جا خبر رحلت امام عسكرى علیه السلام را شنیدند. ایشان را به سوى