و نسبت جایگاه ایشان با مردم سخن میگوید و کامل بودن قرآن و فرونگذاشتن بیان امور توسّط پیامبر را در گرو انتصاب الهی امام میداند؛ امامتی که پس از نبوّت و خلیل بودن حضرت ابراهیم علیه السلام به او اعطا شد و در ذریّه او؛ یعنی «أهلِ الصَّفوَة وَ الطَّهَارَة» استمرار یافت.
امام با استناد به قرآن کریم، انتقال علم را جریانی وراثتی میداند که از پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله به حضرت علی علیه السلام و سپس به فرزندان ایشان انتقال یافته است و بر این اساس، هر گونه امکان انتخاب غیر الهیِ امام، منتفی دانسته میشود:
فَمَنْ ذَا الّذِي یبْلُغُ مَعْرِفَةَ الإِمَامِ أو یمْكِنُهُ اختِیارُهُ؟ هَیهَاتَ!۱
پس چه کسی است که به شناخت امام دست یابد و یا بتواند او را انتخاب کند؟ هیهات هیهات!
و در ادامه، چنین تبیین میکند که امامت، خلافتی الهی است که «زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِین» در آن است و هر حکمی مانند نماز و روزه و جهاد و... بر اساس پذیرش اصل امامت، کمال مییابد. در بخش دیگری از سخنان امام، ویژگیهای گوناگون امامت، در قالبی زیبا و با تشبیه به خورشید، ماه، ستاره آسمان، زمین، رفیق انیس، پدر، برادر و... بیان میشود و به عظمت علمی و برخی از صفات برجسته امام اشاره میشود؛ همچون هدایتگر بودن به سوی خدا و مدافع احکام خدا بودن، الهی و الهامی بودنِ علم امام و چشمهسار حکمت و علم او:
الدَّاعِی إِلَى اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَن حُرَمِ اللَّه... وَ أوْدَعَ قَلْبَهُ ینَابِیعَ الحِكْمَةِ وَ أَلْهَمَهُ العِلمَ إِلْهَاماً فَلَمْ یعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَا یحَیرُ فِیهِ عَنِ الصَّوَاب.
دعوت كننده به سوى خدا و دفاعکننده از حريم الهى است... و خداوند در قلبش چشمههاى جوشان حكمت را قرار داده و علم را