جانشین ایشان سؤال میشد. امام با استناد به دو آیه «وَ ءَاتَيْنَاهُ ٱلْحُكْمَ صَبِيًّا»۱و «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ ءَاتَيْنَاهُ حُكْمًا وَ عِلْمًا»۲ و مقایسهٔ آن با سخن گفتنِ عیسی بن مریم در مهد، شیعیان را برای پذیرش امام خردسال آماده میکرد۳ و به تفصیل، در باره جنبههای نصّ در امامت خردسال سخن میگفت.
استدلال امام رضا علیه السلام بیانگر این است که کم یا زیاد بودن سنّ امام، ربطی به علم او ندارد. تفصیل و بازتاب این استدلال، در کلام ریّان بن صلت در بارهٔ علم امام خردسال آمده است. وی در جمع عالمان شیعه گفت:
اگر امامت وى از جانب خدا باشد، حتّى اگر طفل یك روزه هم باشد، به منزلهٔ شیخ است و چنانكه از طرف خدا نباشد، حتّى اگر هزار سال هم عمر كرده باشد، مانند سایر مردم است.۴
شایان توجّه است که نه تنها شیعیان، که حتّی مأمون نیز بر این امر آگاهی داشت. او در برابر کسانی که در مناظره با امام خردسال شکست خورده بودند، چنین گفت:
واى بر شما! خاندان پیامبر به فضائلى اختصاص پیدا كردهاند كه دیگران از آنها محروماند و داراى آن مقام و موقعیت نیستند. آنان بزرگ و كوچك ندارند؛ چنانچه خردسالشان كار بزرگسالشان را انجام میدهد. و میدانید رسول اكرم صلّی الله علیه وآله على را در ده سالگى به دین اسلام دعوت كرد و اسلامِ او را پذیرفت و امضا كرد؛ با آنكه دیگران كه در این سن بودهاند، اسلامشان را امضا نمیكرد و آنان را به آیین اسلام دعوت نمىنمود. و با حسنین كه كمتر از شش