شبهه میکردند.۱در این شرایط سخت، بیشترین امور با مباشرت خواص و تنها با نظارت امام انجام میشد؛ حتّی پاسخ دادن به برخی از پرسشها به اصحاب واگذار شده بود. شخصیتهایی نظیر علی بن یقطین و هشام بن حکم، در کنار سازمان وکالت،۲ عهدهدار امور مختلف شیعیان بودند و از این طریق، به پرسشها پاسخ میدادند و گاه در مناظرات شرکت میکردند. برای نمونه، یونس بن عبد الرحمن در باره محمّد بن حکیم از قول حمّاد میگوید:
كان ابو الحسن علیه السلام یأمر محمّد بن حكیم أن یجالس أهل المدینة فی مسجد رسول الله صلّی الله علیه وآله و أن یكلّمهم و یخاصمهم.۳
امام كاظم علیه السلام به محمّد بن حكیم دستور مىداد تا با مردم مدینه در مسجد رسول خدا صلّی الله علیه وآله نشست و برخاست کند و با آنان به بحث و گفتوگو بپردازد.
در نمونهٔ دیگر، محمّد بن فلان رافعی میگوید:
من پسرعموی زاهدی داشتم. امام موسی بن جعفر علیه السلام به او فرمود: «دنبال تفقّه برو و درجستوجوی حدیث بر آی». گفت: از چه کسی [حدیث بشنوم]؟ امام فرمود: «از فقهای اهل مدینه [بشنو] و سپس آن حدیث را بر من عرضه کن».۴
این سیاست امام، بسیار موفّقیتآمیز بود؛ چنان که میتوان انعکاس آن را در روایتی از محمّد بن حکیم مشاهده کرد که میگوید:
به امام موسی کاظم علیه السلامعرض کردم: فدای شما شوم! ما در دین فقیه شدیم و خداوند به وسیله شما، ما را به گونهای از مردم بینیاز نمود که اگر جماعتی از ما در مجلسی حاضر باشند،