امامت را ارائه نمودند. ایشان برای ارائهٔ تصویری درست از معنای امامت که همان جانشینی پیامبر در اموری فراتر از حاکمیت سیاسی بود، تلاش کردند با بهرهگیری و عبور از نصوص دوره پیشین و بر اساس همان بنیانهای پیریزی شده، تفصیلی از احادیث پیشین را به وسیلهٔ راویان پرسشگر، در مدینه، کوفه، حلب و شهرهای دیگر نشر دهند. هشام بن حکم در این باره میگوید که تنها در منیٰ، پانصد مسئله اختلافی را از امام شنیده است.۱
گزارشهای متعدّد دیگری هم از بیان معارف در محافل عمومی و خصوصی و یا در مناظرات و سفرهای حج، در اختیار است.۲ از جمله، روایتی از ابو بصیر که در منیٰ از امام سؤالی در باره اعتقادات شیعه میپرسد:
خدمت امام صادق علیه السلام رسيدم و عرض كردم: «قربانت گردم! از شما پرسشى دارم. آيا در اين جا كسى (نامحرم) هست كه سخن مرا بشنود؟». امام صادق علیه السلام پردهاى را كه در ميان آن جا و اتاق ديگر بود، بالا زد و آن جا سر كشيد، سپس فرمود: «اى ابا محمّد! هر چه خواهى، بپرس». عرض كردم: «قربانت گردم! شيعيان حديث میكنند كه پيغمبر صلّی الله علیه وآله به على علیه السلام بابى از علم آموخت كه از آن، هزار باب علم گشوده گشت». فرمود: «اى ابا محمّد! پيغمبر صلّى صلّی الله علیه وآله به على هزار باب از علم آموخت كه از هر باب آن، هزار باب گشوده میشد». عرض كردم: «به خدا كه علم كامل و حقيقى، این است». امام علیه السلام ساعتى (براى اظهار تفكّر) [با کوبیدن انگشت] به زمين اشاره كرد و سپس فرمود: «آن، علم است؛ ولى علم کامل [و تمام] نيست».سپس فرمود: «اى ابا محمّد! همانا جامعه نزد ما است؛ اما مردم چه میدانند جامعه چيست!». عرض كردم: «قربانت گردم! جامعه چيست؟» فرمود: «طوماری است به طول هفتاد ذراع...».۳