نخست خالی از هر گونه تفصیل یا تأکید بر یک ویژگی هستند؛ امّا در دورههای متأخّر، به صورت مکرّر و متعدّد، به همراه تفصیل آن به کار برده شدهاند. برای این دسته میتوان به روایت«مَن کنتُ مولاه...» اشاره کرد.
۲. متونی که صراحت لفظیشان مانند دستهٔ نخست نیست و الفاظ به کار رفته در آنها متفاوت است، امّا برآیند محتوایی آنها همان نتیجهٔ دستهٔ اوّل، یعنی نوعی دلالت التزامی و اشارهای را به دست میدهد؛ مانند آیه شریف تطهیر که دلالت بر عصمت دارد، و حدیث پر محتوای ثقلین.
۳. گونههای مختلف از متونی که از اهمّیت و جایگاه رفیع اهل بیت علیهم السلام سخن میگویند و میتوان آنها را «روایات فضائل» نامید؛ مانند حدیث «طیر مشویّ». هرچند روشن است که این روایات در قالب بیان فضیلت امام علی علیه السلام و اهل بیت صادر شده است؛ امّا نگاه صرفاً فضیلتی به این گونه روایات، نوعی نگرش سطحی است و نمیتواند به درستی، گویای ژرفای مسئله باشد. همچنین با ملاحظهٔ مجموعیِ این دسته روایات، برآیندی حاصل میشود که به نتیجه معناییِ دو دسته پیشین بسیار نزدیک است؛ چنانکه ملاحظه مجموعیِ هر سه دسته نیز، اساساً موضوع امامت را اثبات میکند.
اکنون نوبت بررسی سیر دلالت اجمالی به تفصیلیِ این سه دسته روایات با در نظر گرفتن چهار دورهٔ مزبور است. از آن جا که منابع مورد بحث، بسیار گستردهاند و پرداختن به همه متون، خارج از اهداف این نوشتار است، سعی شده تا در استفاده از آیات و روایات، علاوه بر در نظر گرفتن منابع اصلی، تنها نمونههایی از متون مشهور ارائه شود.
۱. دورهٔ پیامبر خاتم تا پایان دورهٔ امامت امام سجّاد علیه السلام (پیریزی اندیشه)
از برخی گزارشهای تاریخی پیداست که بیان اجمالیِ اصل امامت، همزمان با نخستین سالهای ظهور اسلام، در مکّه شروع شد؛ امّا همان گونه که در فصل پیشین گفته شد، چند عامل سبب گردید تا تبیین مفهوم امامت، بیش از نیم قرن در همان حدّ اجمالی باقی بماند. ناگفته پیدا است که برای ریشهیابی این