141
نقش عناصر تاریخی در تبیین عقاید اهل بیت علیهم السلام

مطلب، باید به مجموعهٔ عناصر تاریخیِ پدید آمده در این مدّت توجّه کرد؛ همانند عدم همسوییِ عناصر تاریخی این دوره با اهداف اهل بیت علیهم السلام، خفقان سیاسی حاکم بر جامعه، نامناسب بودنِ جایگاه اجتماعی اهل بیت علیهم السلام، موضوع تازه مسلمانان، نبود یک گروه فرهیخته و پرسشگر میان اصحاب پیامبر و...‌‌ . پس می‌توان دریافت که بیان تفصیلیِ اصل بنیادین امامت، با در نظر گرفتن ابعاد مختلفش، نیازمند گذر زمان و پیدایش شرایط مناسب بود.

بنابر این در گام نخست، می‌بایست با بیانی اجمالی، عموم تعلیمات متوجّه اصل موضوع امامت و تعیین مصداقی معیّن برای تطبیق شاخصه‌ها در دوره‌های بعد باشد. از این رو، تأکید پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله و امامانِ نخستین، بر بیان اجمالی مسئلهٔ امامت و جانشینی امام علی علیه السلام، بدون شرح و توضیح و در حدّ یک مفهوم بسیط معنوی خصوصاً برای عموم متمرکز است.

در این دوره، غالب افراد جامعهٔ اسلامی _ به دلایلی که در فصل پیشین گفته شد _ از درک عمیق این واقعیت محروم بودند. هرچند می‌‌توان به موارد تفصیلی‌ای اشاره کرد که برای افراد خاصّی مانند سلمان، ابوذر و جابر ‌بن عبد الله انصاری گفته شده است.۱ حتّی افرادی مانند خلیفهٔ دوم هم مسئلهٔ امامت را فراتر از اجمال درک کرده بودند. منازعه او و ابن عبّاس، بر این مطلب گواه است؛ چراکه او سخن از جمع میان نبوّت و خلافت در اهل بیت علیهم السلام به میان می‌آورد؛ سخنی که از هیچ یک از اطرافیان پیامبر شنیده نشده بود.۲ به نظر نمی‌رسد این سخن صرفاً حاوی برداشتی ساده از مفهوم خلافت باشد؛ هرچند گویای معنایی عمیق از آن هم نیست.

فراوانیِ متون این دوره، مربوط به دههٔ اوّل و زمان پیامبر خاتم صلّی الله علیه وآله است و تعداد متون و نصوص تفکیک شده به لحاظ کاربرد الفاظ بنیان‌ساز

1.نمونه‌هایی از این متون را در کتاب سلیم بن قیس می‌توان یافت.

2.الکامل فی التاریخ، ج ‏۳، ص ۶۴.


نقش عناصر تاریخی در تبیین عقاید اهل بیت علیهم السلام
140

نخست خالی از هر گونه تفصیل یا تأکید بر یک ویژگی هستند؛ امّا در دوره‌های متأخّر، به صورت مکرّر و متعدّد، به همراه تفصیل آن به کار برده‌ شده‌اند. برای این دسته می‌‌توان به روایت«مَن کنتُ مولاه...» اشاره کرد.

۲. متونی که صراحت لفظی‌شان مانند دستهٔ نخست نیست و الفاظ به کار رفته در آنها متفاوت‌ است، امّا برآیند محتوایی آنها همان نتیجهٔ دستهٔ اوّل، یعنی نوعی دلالت التزامی و اشاره‌ای را به دست می‌دهد؛ مانند آیه شریف تطهیر که دلالت بر عصمت دارد، و حدیث پر محتوای ثقلین.

۳. گونه‌های مختلف از متونی که از اهمّیت و جایگاه رفیع اهل بیت علیهم السلام سخن می‌گویند و می‌‌توان آنها را «روایات فضائل» نامید؛ مانند حدیث «طیر مشویّ». هرچند روشن است که این روایات در قالب بیان فضیلت امام علی علیه السلام و اهل بیت صادر شده است؛ امّا نگاه صرفاً فضیلتی به این ‌گونه روایات، نوعی نگرش سطحی است و نمی‌تواند به درستی، گویای ژرفای مسئله باشد. همچنین با ملاحظهٔ مجموعیِ این دسته روایات، برآیندی حاصل می‌شود که به نتیجه معناییِ دو دسته پیشین بسیار نزدیک است؛ چنان‌که ملاحظه مجموعیِ هر سه دسته نیز، اساساً موضوع امامت را اثبات می‌کند.

اکنون نوبت بررسی سیر دلالت اجمالی به تفصیلیِ این سه دسته روایات با در نظر گرفتن چهار دورهٔ مزبور است. از آن جا که منابع مورد بحث، بسیار گسترده‌اند و پرداختن به همه متون، خارج از اهداف این نوشتار است، سعی شده تا در استفاده از آیات و روایات، علاوه بر در نظر گرفتن منابع اصلی، تنها نمونه‌هایی از متون مشهور ارائه شود.

۱. دورهٔ پیامبر خاتم تا پایان دورهٔ امامت امام سجّاد علیه السلام (پی‌ریزی اندیشه)

از برخی گزارش‌های تاریخی پیداست که بیان اجمالیِ اصل امامت، هم‌زمان با نخستین سال‌های ظهور اسلام، در مکّه شروع شد؛ امّا همان ‌گونه که در فصل پیشین گفته شد، چند عامل سبب گردید تا تبیین مفهوم امامت، بیش از نیم قرن در همان حدّ اجمالی باقی بماند. ناگفته پیدا است که برای ریشه‌یابی این

  • نام منبع :
    نقش عناصر تاریخی در تبیین عقاید اهل بیت علیهم السلام
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 5289
صفحه از 211
پرینت  ارسال به