با در نظر گرفتن این وظایف، به کارگیری شبکهٔ پیچیده وکلا و ارجاع آنها به یکدیگر، تقسیمبندی مناطق، تعیین میزان اختیارات آنها از یک سو، و نفوذ در سیستم حکومتی بنی عبّاس در دورهٔ هارون با همکاری علی بن یقطین از دیگر سو، طرحی سازمان یافته را در ادارهٔ امور شیعیان پیشِ رو مینهاد. شایان ذکر است که برخی از راویان این دوره، خود از تجّار سرآمد در قم، بغداد، خراسان و... بودند.۱
مهمترین انشعابات اجتماعی
در این جا مناسب است به دو پدیدهٔ اجتماعی مهم اشاره شود: نخست، بروز انشعاب فکری در میان شیعیان به هنگام وفات امام صادق علیه السلام در قالب فرقه فَطَحیه و اسماعیلیه. دوم، انشعاب برخی شیعیان به عنوان گروه واقفه پس از شهادت امام کاظم علیه السلام.
در باره زمینههای بروز این دو انشعاب، علاوه بر وجود جوّ خفقان، میتوان به برخی روایات اشاره کرد که امامت را در فرزند بزرگتر معیّن مینمود. بر این اساس، برخی اعتقاد داشتند که فرزند بزرگتر امام صادق علیه السلام یعنی اسماعیل، از دنیا نرفته بلکه غایب شده و در زمان امام صادق علیه السلام به ظاهر رحلت نموده است. اسماعیلیان به سرعت از دیگر شیعیان فاصله گرفتند و به مصر (غرب) مهاجرت نمودند و در آن جا تشکیل حکومت دادند. اینان در مهاجرت خود، با تأویل روایتی چنین استناد میکردند که محلّ ظهور امام قائم عجّل الله فرجه همان محلّ غروب خورشید است.۲