آنها را بدهم و تكلیف من، پنهان داشتن آنها است... و چنین صلاح دیدم كه توضیح دهم آنچه را ممکن است تا مبادا شیعیان به واسطه ندانستن، در حیرت و سرگردانى قرار گیرند. از خدا بترس و این مطالب را با كسانى در میان گذار كه شایسته باشند. بترس از اینكه با افشا نمودن آن، مایهٔ گرفتارى اوصیا و ائمّه شوى یا اختلاف به وجود آورى. هرگز چنین كارى نخواهى كرد، ان شاء اللَّه. ۱
این نامه، به خوبی از فعّالیتهای مخفی امام و تلاش وی برای حفظ دستاوردهای دورههای قبل در سختترین شرایط، حکایت دارد و نشان میدهد که آن حضرت، شیعیان را در شبهاتِ پیش آمده، به عالمان دینی ارجاع میدادهاست.
در سال ۱۸۳ دورهٔ امامت امام رضا علیه السلام آغاز شد. پس از اختلاف فرزندان هارون،مأمون بر سر کار آمد و برای آرام نگهداشتن اوضاع سیاسی و مهار قیامهای علویان،۲ و بر هم زدن وضعیت فرهنگی شیعیان، امام را به مرو فرا خواند و با لقب «الرضا» [من آل محمّد]۳» به عنوان ولیعهد خود معرّفی کرد. در این زمان، تدبیر امام در شیوهٔ پذیرفتن ولایتعهدی و شروطی که برای آن نهاد، کار مأمون را سخت آشفته کرد. مأمون در تشریح وضعیت سیاسی حکومتش چنین میگوید:
این مرد كارهاى خود را از ما پنهان كرده و مردم را به امامت خود مىخواند. ما او را بدین جهت ولیعهد قرار دادیم كه مردم را به خدمت ما خواند و به سلطنت و خلافت ما اعتراف نماید و در ضمن، فریفتگانش بدانند كه او آنچنان كه ادّعا مىكند، نیست و این امر [یعنی خلافت] شایستهٔ ما است نه او. و همچنین ترسیدیم