پس از هادی، برادرش هارون تحت تأثیر برمکیان، بار دیگر خفقان سیاسی علیه شیعیان را تشدید کرد. وی ابتدا امام را که طبق شایعاتی، گمان به قائم بودن او میرفت، در بصره زندانی كرد. سپس حضرت را به همراه برخی دیگر از اصحاب، از جمله یونس بن عبد الرحمن و ابن ابی عمیر، در زندان بغداد محبوس کرد۱ و پس از چندی امام را به شهادت رساند.۲
دشواری این سالها سبب شد تا امام با صدور فرمانی به علی بن یقطین، عنصر اصلی سازمان وکالت،۳ فعّالیت جمع فرهیخته عالمان شیعی را در بغداد کاهش دهد:
اصحاب خود را امر كن كه زبانهاى خويش را باز دارند و خصومت در دين را وا گذارند و در عبادت خداى عز و جل سعى و كوشش كنند.۴
امام کاظم علیه السلام در تبیین این شرایط، در پاسخ به نامه علی بن سوید چنین میفرماید:
در نامه خود، سؤالهایى كردهاى كه به جهت تقیّه نمیتوانم جواب
1.. رجال النجاشی، ص ۲۲۹و۲۳۰و۲۳۱.
2.. بنی عبّاس برای اثبات مشروعیت خود، دو گونه استدلال میکردند: گاهی مدّعی میشدند که امامت پس از امام حسین علیه السلام به محمّد بن حنفیه و از او به پسرش عبد اللّه رسیده و عبد اللّه نیز آن را به محمّد بن علی بن عبد اللّه بن عبّاس واگذار کرده و بدین سان، امامت به نسل عبّاس منتقل گشته است. و گاهی ادّعا میکردند که امامت از همان هنگام که رسول خدا( رحلت فرمود، به عمویش عبّاس رسید و نه به علی علیه السلام. برای دیدن نمونهای از این استدلال، بنگرید به نامهٔ دوم منصور عبّاسی خطاب به محمّد بن عبد اللّه (معروف به نفس زکیّه) که در مدینه قیام کرده بود. طبری این نامه را در حوادث سال ۱۴۵ه. آورده است. ر.ک: تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۴۳۳ به بعد؛ تاریخ خلافت عبّاسی، سیّد احمدرضا خضری، ص ۶ ـ ۷. (ویراستار)
3.. رجال النجاشی، ص ۲۲۹ ـ ۲۳۱.
4.. التوحید، ص ۴۶۰.