بدین ترتیب، در این دوره بیست ساله، خفقان سیاسی از روی شیعیان، ناحیه امامت، عالمان شیعه و شخص امام علیه السلام بر داشته شد، تا آنکه با قدرت گرفتن منصور، بار دیگر فضای سیاسی رو به خفقان نهاد.
شرایط فرهنگی
چنانکه گفته شد، شرایط فرهنگی در دوره پیشین، بسیار ناگوار بود و القای معارف، به صورت اندک و غالباً با رویکرد دعا و مناجات نشر مییافت. این رویکرد حتّی گاه در باره خواص نیز شایع بود. ابو حمزهٔ ثمالی، رسالهٔ زهد را که در زمان امام سجّاد علیه السلام دیده و به آن حضرت عرضه داشته بود، بعدها عرضه میکند:
دفترى خواندم كه در آن، گفتارى در بارهٔ زهد از قول على بن الحسين علیه السلام وارد شده بود و من آنچه را در آن بود، نوشتم و خدمت امام علیه السلام رسيدم و آنچه را در آن بود، به ايشان عرضه كردم، امام علیه السلام آن را شناخت و درست دانست. در آن [دفتر] چنين آمده است: «به نام خداوند بخشايندهٔ مهربان. خداوند در نيرنگ ستمكاران و تجاوز حسودان و يورش زورگويان، براى ما و شما كافى است. اى مؤمنان! طاغوتها و پيروان دنيامدار و دنياطلب ايشان كه پيوسته بر كالاى پوسيده و پست و زودگذر آن دل بستهاند، شما را نفريبند».۱
اگرچه این رساله به نام رسالهٔ زهد شهرت دارد، امّا آنچه در این رساله پر اهمّیت است و در تذکّرات متعدّد امام، با رویکرد موعظهای بیان شده، تفکیک میان دو جریان است: یکی مستحقّ خلافت، جانشینی و وصایت پیامبر که تبعیت از آن اطاعت از خدا است، و دیگری جریان حاکم و ظالم که تبعیت از آن، نافرمانی خدا است.