اِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلى السِنَتِهِم.۱
مردم بندگان دنیایند و دین، تنها بر زبانشان جاری است.
دشواریهای پیشِ روی امام سجّاد علیه السلام، فقدان شرایط اجتماعی و زندگی در خارج از شهر مدینه۲ که معلول عواملی همچون سوء رفتارهای اجتماعی بنی امیه، واقعه حرّه، گسترش فساد در شهرهای مدینه و مکّه و رواج اشرافیگری بود، در کنار مواضع برخی خواص در عدم تثبیت جایگاه امام، بر ناکامیها میافزود. برای نمونه، ابن الحنفیه فرزند امام علی علیه السلام که از اصل مسئلهٔ امامت به خوبی آگاه بود، ظاهراً دچار تردید شد؛ تا آن جا که پیغامی برای امام فرستاد و در آن، ضمن تأیید موضوع وصیّت و نصب سه امام گذشته، دواعی خود را برای امامت پس از امام حسین علیه السلام ابراز کرد و از امام خواست تا او را به رسمیت بشناسد.۳
این فضا تا اواخر دوره امام سجّاد علیه السلام ادامه داشت، تا آنکه وضعیت اجتماعی امام به عنوان فردی محبوب، بهبود یافت. ماجرای فرزدق و اشعاری که در مدح امام، در حضور هشام بن عبد الملک سرود، دقیقاً گویای همین مطلب است.۴
در بُعد اقتصادی نیز با فتوحات مختلف به ویژه در زمان خلیفهٔ دوم،