۹۲۰.الكافىـ به نقل از حمزة بن محمّد ـ: به ابو الحسن (امام هادى عليه السلام ) نوشتم و در باره جسم و صورت [داشتن خداوند] ، از ايشان پرسيدم . ايشان نوشت : «پاكا آن كه چيزى همانندش نيست ، كه نه جسم است و نه صورت!» .
۷ / ۱۱
گوناگون
۹۲۱.الكافىـ به نقل از كثير بن كُلثُمه ، از امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام ، در باره اين سخن خداوند عز و جل : «پس ، آدم از پروردگارش كلماتى را فرا گرفت» ـ: [آن كلماتى كه آدم از خداوند فرا گرفت ، اينهاست كه] گفت : معبودى جز تو نيست . پاكى تو ـ اى خداوند ـ و سپاس ، تو را . من بد كردم و به خويش ستم نمودم . پس مرا بيامرز كه تو بهترينِ آمرزندگانى . معبودى جز تو نيست . پاكى تو ـ اى خداوند ـ و سپاس ، تو را . من بد كردم و به خويش ستم نمودم . پس مرا بيامرز و بر من مِهر آور كه تو مهربان ترينِ مهربانانى . معبودى جز تو نيست . پاكى تو ـ اى خداوند ـ و سپاس ، تو را . من بد كردم و به خويش ستم نمودم . پس توبه ام را بپذير كه تو توبه پذيرى مهربانى .
۹۲۲.الأمالى ، صدوقـ به نقل از ابن عبّاس ، در حديثى كه در آن گفت : چون خداوند ، عيسى عليه السلام را به پيامبرى فرستاد ، شيطان بر او ظاهر شد و به وسوسه كردن او پرداخت ... ، تا آن كه گفت ـ: اين سخن ابليس كافر ملعون ، بر عيسى عليه السلام گران آمد . پس عيسى عليه السلام گفت : «پاكا خدا به گنجايش آسمان ها و زمين هايش ، و به گستره كلماتش ، و به وزن عرشش ، و چندان كه خشنود شود!» .
ابليس ـ كه خدايش لعنت كناد ـ چون اين سخن را شنيد ، راه خويش گرفت و بى خود از خود برفت تا در ژرفناى دريا (/ بحر اخضر) فرو افتاد .