نمى تابد ، مانند اين آيه شريف : «وَ سَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ ۱ ؛ و كوه ها و پرندگان را همراه با داوود به نيايش وا داشتيم» و اين سخن او كه : «إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِىِّ وَ الْاءِشْرَاقِ ۲ ؛ ما كوه ها را با او مسخّر ساختيم كه شامگاهان و بامدادان ، خدا را نيايش مى كردند» و نزديك به اين آيه است اين سخن خداوند كه : «يَـجِبَالُ أَوِّبِى مَعَهُ وَ الطَّيْرَ ۳
؛ اى كوه ها! با او [در تسبيح خدا ]همصدا شويد و اى پرندگان! [شما نيز همنوا شويد]» . معنا ندارد كه اينها را حمل بر تسبيح آنها به زبان حال كرد.
و سخن خدا كه : «إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا ؛ همانا او بردبار و آمرزگار است» ، يعنى : خداوند ، مهلت مى دهد و در كيفر دادن ، شتاب نمى ورزد و كسى را كه به درگاه او توبه كند و باز گردد ، مى آمرزد . اين دو صفت بر منزّه بودن خداوند متعال از هر گونه نقصى دلالت دارند ؛ زيرا لازمه بردبارى ، اين است كه بيم از دست دادن چيزى را نداشته باشد و لازمه آمرزش ، اين است كه از آمرزيدن و افاضه رحمت ، متضرّر نشود . پس ، پادشاهى و خداوندگارى او ، هيچ نقص و زوالى نمى پذيرد . بعضى در توجيه اين كه آيه شريف به اين دو صفت ختم شده است ، گفته اند كه : اشاره است به اين كه انسان در ناتوانى اش از فهم اين تسبيحى كه همه موجودات و حتّى خودش (با تمام اركان وجودش) با رساترين بيان ، دائماً به آن مشغول اند ، خطاكار است و سزاوار است كه به سبب اين خطاكارى ، مؤاخذه شود ؛ ليكن خداوند سبحان به واسطه بردبارى و آمرزگار بودنش ، در مجازات كردن او شتاب نمى كند و اگر بخواهد ، عفو مى كند.
اين توجيه ، البتّه توجيه خوبى است و لازمه اش اين است كه انسان ، توانايى آن