کریم بر این مطلب دلالت مطابقی یا ضمنی دارند؛ مانند:
(عَالِمُ ٱلْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ٱرْتَضَىٰ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِّيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَ أَحْصَىٰ كُلَّ شَىْءٍ عَدَدَاً؛۱
عالم غیب اوست (خداوند) و هیچکس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد. * مگر رسولانی که آنها را برگزیده است و مراقبتی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار میدهد * تا بداند پیامبرانش رسالتهای پروردگارشان را ابلاغ کردهاند و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و هرچیز را احصا کرده است).
دقت در این آیه نشان میدهد که وحی الهی از هنگامی که از سوی خدای سبحان به «فرشته انتقالدهنده وحی» داده میشود تا زمانی که این پیام به فرستاده الهی تحویل داده میشود و از هنگامی که پیامبر، وحی را دریافت میکند تا هنگامی که آن را برای امت خود ابلاغ میکند، «مورد توجه ویژه خدا» است تا از هر گونه نقصان یا زیاده مصون باشد. از ذیل آیه استفاده میشود که هدف از حفاظت پیامبر، این است که ابلاغ رسالت از سوی وی بهدرستی انجام گیرد. ابلاغ رسالت الهی بدون اینکه پیامبر در تلقی، حفظ و ابلاغ وحی، مصون از هر گونه تصرف غیر عمدی (و عمدی) باشد، محقق نخواهد شد۲.۳
۱. آیات دوم تا چهارم سوره نجم، از مجموعه آیاتی به شمار میرود که عصمت پیامبران را در تلقی و ابلاغ وحی اثبات میکنند.