سخن آنان وارد خواهد بود. همانگونه که گذشت، برخی از این عرفا، دارای دیدگاههای متناقضی هستند؛ مانند غزالی که عصمت را چنان تعریف کرده که گویا برای معصوم سهم قائل شده است؛ اما در عین حال، در مسئله خلق اعمال، اعمال ارادی انسان را مخلوق خدا میداند، نه مخلوق و مقدور عبد.
به طور خلاصه، همه عارفان قائل به جبر، نه لایههای گوناگون الطاف الهی برای معصوم را (آن گونه که در آیات و روایات آمده) مورد توجه قرار دادهاند و نه جنبههای متعدد تلاش معصومان برای ترک گناه را.
آن دسته از عارفان که به حسب ظاهر، قائل به امر بین الامرین شدهاند، اگرچه برای این مسئله تقریرهای گوناگونی ارائه دادهاند و در ظاهر عباراتشان، به سهم خدا و معصوم در حصول عصمت باور دارند، اما درباره دیدگاه آنان نیز دو نکته قابل توجه است:
نخست اینکه همانگونه که گذشت، امر بین الامرین با توجه به دیدگاه عارفان درباره وحدت وجود و به طور خاص، بنا بر تفسیر ابنعربی و پیروان وی، معنایی جز جبر ندارد؛ پس عباراتی مانند امر بین الامرین، گرهی از کار آنان نخواهد گشود؛ چون در امر بین الامرین، سخن از قدرت خدا و قدرت عبد است؛ درحالیکه عرفا اصلاً برای غیر خدا وجودی قائل نیستند تا برای وی قدرتی تصور کنند و سپس بتوانند نسبت قدرت عبد با قدرت خدا را بسنجند. ازاینرو سرنوشت عارفان قائل به امر بین الامرین هم چیزی جز جبرگرایی نخواهد بود.
دوم اینکه حتی اگر بپذیریم که این عارفان برای خدا و معصوم، سهم قائل بودهاند، در نوشتههای آنان امدادهای گوناگون الهی برای معصوم و نیز تلاش بسیار معصوم برای ترک گناهان آنگونه که در آیات و روایات بازتاب یافته و یا