قبول الطاف الهی در این موضوع انعکاس میدهد. گفتنی است که بسیاری از الطاف الهی مانند عقل، ارسال رسل، انزال کتب و مانند آن به همه انسانها ارزانی داشته شده؛ اما تنها معصوماناند که در مرحله اندیشه و عمل، صد درصد به این الطاف پاسخ مثبت دادهاند و از آنها تخطی نکردهاند. این زاویه مهم در نوشتههای معتزله و برخی پیروان آنان از امامیه، کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
اگرچه نمیتوان از متکلمان غیر امامی، انتظار داشت که ظرایف منشأ عصمت را از آیات و روایات اهلبیت علیهم السّلام استخراج کنند (چون از یک سو، بسیاری از آنان قائل به صدور صغائر و صدور سهوی گناه از انبیا بودهاند و از سوی دیگر به اعتبار روایات اهلالبیت علیهم السّلام باور نداشتهاند)؛ اما میتوان انتظار داشت که بسیاری از متکلمان امامیه افزون بر مضمون آیات به سراغ روایات در زمینه منشأ عصمت رفته، آنها را جمعآوری کرده و به تحلیل آنها پرداخته باشند. چرا بسیاری از آنان تحت تأثیر معتزله به تحلیل این موضوع از مسیر مبانی معتزله (مانند قاعده لطف) رفتهاند؟ چرا چارچوب منشأ عصمت را به شکل دستگاهمند از عقل و قرآن و روایات اهلالبیت علیهم السّلام استخراج نکردهاند؟ البته آشکار است که این گلایهها به معنای نادیده گرفتن تلاشهای بیدریغ آنان در تبیین و دفاع از دین (در پرتو منابع عقلانی ـ وحیانی) نیست؛ اما به هر حال بدون در نظر گرفتن کاستیهای پیشگفته نمیتوان انتظار داشت که خلأ موجود در این موضوع و سایر موضوعات کلامی، مطمح نظر قرار گیرد و باید برای استحصال ابعاد آن از منابع عقلی-وحیانی چاره اندیشید و مسیر بهخطارفته این موضوع را به مسیر صحیح آن بازگرداند.
در بررسی دیدگاه معتزله، توجه به چند نکته حائز اهمیت است: