ابتدای تولد در معصوم وجود دارد. عصمت، محو شدن مطلق در ذات عقل کلی است و در این حالت، حواس و قوای بدنی معصوم در خارج از محدوده عقل، کاری انجام نمیدهد و همه رفتارهای وی، ناشی از قوه عقلی است. وی بر اتصال قوه قدسیه با عقل فعال تأکید دارد. به عبارت دیگر، معصوم پیوسته به مدد قوه قدسیه به عقل فعّال، متصل است و کاری خارج از اقتضای عقل انجام نمیدهد.۱
به عبارت دیگر دیدگاه محمدتقی استرآبادی (در تبیین نظر فارابی) این است که معصوم، متصل به عقل فعال و دارای بالاترین مراتب عقلی است و در اندیشه و عمل از مقتضای عقل تخلف نمیکند. رهگیری این تبیین در تاریخ اندیشه فیلسوفان نشان میدهد که از سویی امثال ابنسینا۲ متأثر از افرادی مانند فارابی۳ هستند و از سوی دیگر، این اندیشه در میان فلاسفه، بهویژه بزرگانی مانند میرداماد و شاگرد وی، محمدتقی استرآبادی و فیاض لاهیجی۴ امتداد یافته است.
ملاهادی سبزواری (م۱۲۸۹ق) یک جا در اسرار الحکم عصمت را خویی میداند که صاحبش را از خطا بازمیدارد؛ چون به زشتیهای گناهان و ارزشهای طاعات دارد، پس انجام معصیت و عدم طاعت برای او امکان دارد؛ اما چون علم به زشتیهای گناهان دارد آنها را مرتکب نمیشود و چون به خوبیهای طاعات علم دارد آنها را انجام میدهد. این هیئت نوریه با وحی و الهامهای پیدرپی در انبیا و اولیا علیهم السّلام راسخ و ثابت میگردد.۵
1.. استرآبادی، شرح فصوص الحکم، صص۲۷۹ و ۲۸۷ و ر.ک ص۳۸۸ - ۳۸۹.
2.. توضیح این اثرپذیری در تشریح دیدگاه ابنسینا خواهد آمد.
3.. «فصوص الحکم»، تألیف فارابی است که استرآبادی آن را شرح نموده است.
4.. دیدگاه وی بهتفصیل در ادامه این نوشته خواهد آمد.
5.. ر.ک: سبزواری، اسرار الحکم، ص۴۷۶، صص۴۷۷ و ۵۱۳ - ۵۱۴.