آنها میدانند و با وجود علت تامه، معلول حاصل خواهد شد؛ پس افعال معصوم، معلول ملکه است و ملکه هم در سلسله علل منتهی به واهب الصور یا خدای سبحان میشود. همچنین واهب الصور به هر یک از ممکنات به اندازه استعدادش فیض اعطا میکند. این صفت نفسانی با علم به زشتی گناهان و ارزش طاعتها حاصل میگردد. این صفت با وحیهای پیدرپی در زمینه اوامر و نواهی محکم و پایدار میگردد.۱ از این تعریف استفاده میشود که:
۱. عصمت از مقوله ملکه و مانع از وقوع گناه از معصوم است؛
۲. اتخاذ این مبنا، ناشی از قائلشدن به اعتبار استعداد قوابل است؛
۳. تحقق عصمت در معصومان متوقف بر علم آنان به معایب معاصی و مناقب طاعات است؛
۴. این ملکه با نزول وحی بر معصومان در زمینه اوامر و نواهی و سرزش آنان بر ارتکاب گناهان و ترک اولی و افضل تقویت میشود؛
۵. این ملکه از صفات نفسانی است که در ابتدا حال هستند و ثابت نیستند و ممکن است به سرعت زائل شوند؛ سپس به تدریج در جای خود (نفس معصوم) ثابت میشود.
از ظاهر این تعریف استفاده نمیشود که اصل این ملکه اعطایی از سوی خداست یا ناشی از فعل معصوم است؛ اگرچه همانگونه که گذشت، طبق مبنای فلاسفه این ممکن همانند بقیه ممکنات باید در سلسله معلولها به علةالعلل منتهی شود و در نتیجه، معصوم در داشتن و تأثیر آن اختیاری ندارد؛ اما ممکن است بتوان ادعا کرد که به حسب ظاهر تعبیر ملکه، رسوخ آن، منوط