برای تکرار ترک گناه و اشتداد ملکه عصمت و کسب آن از سوی آنان وجود نخواهد داشت. اما اگر کسی بگوید ملکه عصمت از ابتدای «دوره نبوت و امامتِ بالفعل» وجود دارد (و نه پیش از آن)، جای آن دارد که آن را کسبی بداند و این دیدگاه با تعریف مشهور فلاسفه از واژه «ملکه» نیز سازگار است (که صفات نفسانیه، ابتدا «حال» میشوند و سپس بر اثر ممارست، تبدیل به ملکه میگردند).
تحلیلهای فیاض لاهیجی که در ادامه خواهد آمد، برخی ابعاد این مسئله را آشکار میسازد. البته همانگونه که خواهد آمد، فیاض از اصطلاح «ملکه» استفاده نمیکند و از واژه «غریزه» بهره گرفته است. شاید گزینش واژه «غریزه» به جای اصطلاح «ملکه» برای گریز و پرهیز از پارهای از کژتابیهای اصطلاح «ملکه» و هالههای معنایی غیر قابل قبول آن نزد فلاسفه و متکلمان و... باشد.
به عبارت دیگر، انفکاک ملکه عصمت از معصوم و عدم انفکاک آن، از جهتی با دوره عصمت، گره خورده است. اگر کسی دوره عصمت را از بدو تولد بداند، نمیتواند به انفکاک عصمت از معصوم قائل شود و در نتیجه نمیتواند قائل به کسبی بودن ملکه عصمت باشد؛ اما اگر کسی تنها قائل به عصمت در دوره نبوت یا امامت باشد، میتواند قائل شود که پیامبر یا امام پیش از دوره نبوت یا امامت، معصوم نبودهاند و یکی از آثار آن، این است که میتواند قائل به کسبی بودن ملکه باشد. البته همانگونه که گذشت ظاهر آیات و روایات و دیدگاه اکثر امامیه، عصمت انبیا و ائمه علیهم السّلام از بَدو تولد است و ظاهر عبارات تعدادی از فلاسفه، تعریف عصمت به ملکه (و تفسیر آن به کیفیتی نفسانی قابل اشتداد و نیازمند کسب است که به مرور کامل میگردد (چه آن را بعد از حصول قابل زوال بدانند، همانگونه که از کلمه ملکه فهمیده