147
منشأ عصمت از گناه و خطا (نظریه ها و دیدگاه ها)

برای تکرار ترک گناه و اشتداد ملکه عصمت و کسب آن از سوی آنان وجود نخواهد داشت. اما اگر کسی بگوید ملکه عصمت از ابتدای «دوره نبوت و امامتِ بالفعل» وجود دارد (و نه پیش از آن)، جای آن دارد که آن را کسبی بداند و این دیدگاه با تعریف مشهور فلاسفه از واژه «ملکه» نیز سازگار است (که صفات نفسانیه، ابتدا «حال» می‏شوند و سپس بر اثر ممارست، تبدیل به ملکه می‏گردند).

تحلیل‏های فیاض لاهیجی که در ادامه خواهد آمد، برخی ابعاد این مسئله را آشکار می‏سازد. البته همان‎گونه که خواهد آمد، فیاض از اصطلاح «ملکه» استفاده نمی‏کند و از واژه «غریزه» بهره گرفته است. شاید گزینش واژه «غریزه» به جای اصطلاح «ملکه» برای گریز و پرهیز از پاره‏ای از کژتابی‏های اصطلاح «ملکه» و هاله‏های معنایی غیر قابل قبول آن نزد فلاسفه و متکلمان و... باشد.

به عبارت دیگر، انفکاک ملکه عصمت از معصوم و عدم انفکاک آن، از جهتی با دوره عصمت، گره خورده است. اگر کسی دوره عصمت را از بدو تولد بداند، نمی‏تواند به انفکاک عصمت از معصوم قائل شود و در نتیجه نمی‏تواند قائل به کسبی بودن ملکه عصمت باشد؛ اما اگر کسی تنها قائل به عصمت در دوره نبوت یا امامت باشد، می‏تواند قائل شود که پیامبر یا امام پیش از دوره نبوت یا امامت، معصوم نبوده‏اند و یکی از آثار آن، این است که می‏تواند قائل به کسبی بودن ملکه باشد. البته همان‎گونه که گذشت ظاهر آیات و روایات و دیدگاه اکثر امامیه، عصمت انبیا و ائمه علیهم السّلام از بَدو تولد است و ظاهر عبارات تعدادی از فلاسفه، تعریف عصمت به ملکه (و تفسیر آن به کیفیتی نفسانی قابل اشتداد و نیازمند کسب است که به مرور کامل می‏گردد (چه آن را بعد از حصول قابل زوال بدانند، همان‎گونه که از کلمه ملکه فهمیده


منشأ عصمت از گناه و خطا (نظریه ها و دیدگاه ها)
146

۱. آیا از دیدگاه حکما، زوال ملکه عصمت، امکان وقوعی دارد، همان‎گونه که زوال ملکه عدالت، «امکان عقلی و عادی» و «تحقق خارجی» دارد یا نه؟ در بسیاری از نوشته‏های فلاسفه، پاسخ صریحی برای این پرسش به چشم نمی‏خورد. به هر حال، اگر زوال ملکه عصمت از معصوم، امکان وقوعی داشته باشد؛ در این صورت، فرقی با ملکه عدالت یا تقوی نخواهد داشت. آنچه در بحث عصمت، سودمند است، این است که وقوع عصیان، محال عادی باشد و امکان وقوع نداشته باشد. ظاهراً فهم دانشوران از واژه ملکه در این بحث، یکسان نیست. برخی آن را قابل زوال می‏دانند؛ مانند فضل اللّٰه بن روزبهان خُنجی که صدور صغائر را از انبیاء علیهم السّلام منافی با ملکه عصمت در آنان نمی‏دانند.۱ برخی متکلمان متأثر از فلاسفه، تأثیر ملکه عصمت را در ترک گناه دائمی می‏دانند (نه اکثری مانند ملکه عدالت). ازاین‎رو این ملکه را قابل زوال از معصوم نمی‏دانند و تحقق گناه را از وی محال عادی می‏شمارند؛ مانند قاضی نور اللّٰه شوشتری؛۲

۲. اختلاف درباره قابل زوال بودن یا نبودن در معنای اصطلاح «ملکه»، چه ثمری خواهد داشت؟ پاسخ این پرسش نیز به طور صریح در نوشته‏های اکثر فلاسفه به چشم نمی‏خورد. به هر حال، اگر تعریف اکثر فلاسفه از عصمت، ملکه باشد و اگر ملکه (همان‎گونه که در تعریف آن در عبارات فخر رازی و مانند وی گذشت) ابتدا حال باشد و سپس به مرور زمان مستحکم گشته، تبدیل به ملکه شود، این تحلیل ظاهراً با دیدگاه اکثر علمای امامیه که قائل به عصمت انبیا و ائمه از بَدو تولد تا پایان هستند، سازگار به نظر نمی‏رسد؛ چون فرصتی

1.. ر.ک: شوشتری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۲۰۳ و ۲۱۲ ـ ۲۱۳.

2.. ر. ک: همان، ج۲، ص۳۱۵ ـ ۳۱۶ و ۲۱۲ - ۲۱۳.

  • نام منبع :
    منشأ عصمت از گناه و خطا (نظریه ها و دیدگاه ها)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2114
صفحه از 258
پرینت  ارسال به