اصل نظریه لطف، از امثال هشام بن حکم آغاز شده، اما در مدرسه کلامی بغداد، تعبیر لطف و مبانی آن از معتزله گرفته شده است. در ادامه با ورود ادبیات فلسفی به کلام امامیه از عصر ابنمیثم و پس از آن به تدریج، افزون بر عصمت، ملکه نیز مطرح است و در برخی عبارات متکلمان امامیه مانند برخی آثار فاضل مقداد، نقش ملکه پررنگتر، شفافتر و مؤثرتر از لطف به نظر میرسد.
برخی از اهل حدیث
بعضی از اهل حدیث نیز به حسب ادعایشان، خدا و انسان را در تحقق افعال انسان دخیل میبینند. در میان آنان، ابنتیمیه اگرچه به موضوع عصمت پرداخته، اما به منشأ عصمت تصریح نکرده است.۱ وی در مسئله خلق اعمال قائل به جبر محض و نظریه کسب اشعری نیست و دیدگاه معتزله را نیز در این زمینه نمیپذیرد. او تقریری خاص در این مسئله دارد.۲ با توجه به اینکه دیدگاه وی در این مسئله معلوم نیست، نمیتوان بر اساس مبنای او در این مسئله در زمینه منشأ عصمت، داوری روشنی از دیدگاهش داشت.
اگرچه جریان وهابیت را میتوان ادامه اندیشههای ابنتیمیه ارزیابی و قلمداد کرد، اما بررسی جداگانه آثار بزرگان این فرقه نیز تعریف روشنی از عصمت و