123
منشأ عصمت از گناه و خطا (نظریه ها و دیدگاه ها)

عبارت دیگر، نفوذ ادبیات فلسفی در این بحث در نوشته‏های کلامی ابن‏میثم کم رنگ است و به تدریج در نوشته‏های علامه حلی، نمود بیشتری دارد و سپس در برخی آثار فاضل مقداد، شفافیت افزون‏تری می‏یابد و در کنار اندیشه‏های کلامی، عرض اندام می‏کند. تعریف وی در ارشاد الطالبین همانند مطالب او در لوامع و النافع لیوم الحشر است؛ یعنی هم عصمت را لطف می‏داند و هم آن را ملکه قلمداد می‏کند.

به طور خلاصه، فاضل مقداد در برخی آثار کلامی خویش به روش متکلمان امامیه بغداد طی مسیر نموده و عصمت را لطف دانسته است و در برخی دیگر از آنها، افزون بر لطف، ملکه ترک معاصی را نیز در تعریف عصمت دخیل شمرده است. در اینجا چند پرسش درباره این دیدگاه دوگانه وجود دارد:نخست اینکه جمع بین این دو دیدگاه چگونه قابل تبیین است؟ پرسش دوم اینکه تعریف عصمت بر پایه لطف چه ایرادی داشته که متکلمان به سوی تعریف آن به ملکه رفته‏اند؟ پرسش سوم اینکه این دو دیدگاه با هم سر سازش دارند یا نه؟

در پاسخ پرسش نخست باید گفت که اگر بخواهیم مبانی متکلمان معتزله و امامیه را در لطف حفظ کنیم و مبانی فلاسفه مانند نظام علیت را هم درباره ملکه حفظ کنیم و به آنها ملتزم باشیم، این دو دیدگاه با هم قابل جمع نیستند؛ چون لازمه مبانی کلامی، اختیار است و لازمه مبانی فلسفی و نظام علّی، جبر خواهد بود؛ اما اگر بگوییم که فاضل مقداد و پیش از وی علامه حلی، عصمت را بر پایه لطف تعریف کرده‏اند و به لوازم آن هم ملتزم بوده‏اند، اما به دلیل ورود استدلال‏های فلسفی در آثار فخر رازی و برخی متکلمان پس از وی مانند ابن‏میثم، این بزرگان (مانند فاضل مقداد و علامه حلی) خواسته‏اند از ادبیات فلسفی برای تبیین گزاره‏های کلامی بهره ببرند و به لوازم آن التفات نداشته‏اند.


منشأ عصمت از گناه و خطا (نظریه ها و دیدگاه ها)
122

سادساً درباره اینکه چگونه این تعریف به این مرحله از کمال رسیده، دو احتمال، قوی به نظر می‏رسد: یکی اینکه صاحب این تعریف متأثر از فلاسفه، محور آن را ملکه دانسته و این ملکه را به گونه‏ای که در این تعریف آمده بسط داده است و برخی مزایای تعریف عصمت را نیز از دیدگاه متکلمان معتزله بغداد اخذ کرده و بر آن افزوده است.احتمال دیگر این است که صاحب این تعریف با محتوای آیات و روایات عصمت به‏ویژه آنچه در روایات اهل‏بیت علیهم السّلام دیده می‏شود، آشنا بوده و آن محتوا را در قالب الفاظی که شبیه عبارات فلاسفه می‏نماید، بیان کرده است.

در پایان باید تأکید کرد که همان‎گونه که شیوه فاضل مقداد است، به‏صراحت آرای فلاسفه را در مقابل متکلمان می‏نهد و خودش هم صاحب‏نظر است. استفاده هم‏زمان از مؤلفه‏های ادبیات فلاسفه و متکلمان در تعریف عصمت، پیش از ابن‏میثم در ادبیات کلامی متکلمان امامیه سابقه ندارد. علامه حلی در باب حادی عشر، عصمت را لطف دانسته و همانند متکلمان بغدادی آن را تعریف کرده است. فاضل مقداد در ذیل تعریف علامه، عصمت را از سویی ناشی از دریافت الطاف مُقرِّب می‏داند و از سوی دیگر آن را ملکه نفسانی تعریف می‏کند. فاضل مقداد در اینجا و بقیه موارد بر اختیار معصوم در افعال خویش تأکید دارد.۱

ممکن است بتوان گفت که دخالت دادن ملکه در تعریف عصمت در عبارات فاضل مقداد، تداوم ورود ادبیات فلسفی به کلام امامیه است که از ابن‏میثم آغاز شده و در آثار متکلمانی همانند علامه حلی تداوم یافته است. به

1.. الفاضل المقداد، الباب الحادی عشر مع شرحیه، النافع لیوم الحشر و مفتاح الباب، ص۳۷.

تعداد بازدید : 2566
صفحه از 258
پرینت  ارسال به