به آن ملکه در قبال بقیه انسانها، ترجیح بدون مرجح خواهد بود. این علم با وحیهایی پیدرپی و اینکه بداند که بر ترک اولی مؤاخذه خواهد شد، قویتر میشود.۱ درباره این تعریف هم لازم است توجه شود که:
اولاً تعریف فاضل مقداد نیست و آن را به «برخی از آنان» نسبت داده که مشخص نیست فیلسوفاند یا متکلم. تتبع در متون نشان میدهد که این تعریف در محصل فخرالدین رازی وجود دارد و وی آن را به دیگران نسبت میدهد و البته از کسی نام نبرده است؛ اما آن را در ادامه تعریف عصمت از سوی کسانی میداند که از معصوم سلب اختیار نمیکنند؛
ثانیاً فاضل مقداد این تعریف را زیبا و جامع میداند و این حکایت از آن دارد که وی آن را پذیرفته و آن را بهتر و کاملتر از تعریفی میداند که در ابتدا آن را به اصحاب امامیه و موافقان آنان از عدلیه نسبت داده و ما آن را در سطرهای پیشین نقل کردیم؛
ثالثاً همانگونه که آشکار است، محور این تعریف، ملکه نفسانیه است و ازاینرو برگرفته از تعریف فلاسفه برای عصمت و در ادامه بهرهبرداریهای متکلمانی نظیر ابنمیثم و علامه حلی از دیدگاه فلاسفه در این مسئله حکایت دارد. در این تعریف، هم «ملکه عفت» مطرح است و هم «علم تام به شقاوتی که در معاصی و سعادتی که در طاعات» است. این تعریف اصرار دارد که حصول چنین ملکهای ریشه در خاصیت روحی یا بدنی دارد که چنین ملکهای را میطلبد؛ ازاینرو هر کسی نمیتواند حائز چنین ملکهای باشد. همچنین این