109
منشأ عصمت از گناه و خطا (نظریه ها و دیدگاه ها)

محرمات دست یافته‏اند و هم آنان، کسانی هستند که سلامت از انحراف از راهش و در غلطیدن در دره‏های هلاکت را فراهم ساخته است.۱

این فرمایش امیرالمؤمنین علیه السّلام اگرچه منحصر به عصمت حجت‏های الهی علیهم السّلام نیست، اما آنان را نیز در بر دارد. بنابر توضیح ابن‏میثم، اهل عصمت، از سویی از سوی خدای سبحان کمک شده‏اند، پس خدای سبحان در تحقق عصمت آنان دخیل است و از سوی دیگر آنان، خود برای چیره شده بر نفس اماره تلاش کرده‏اند و زمام آن را در دست گرفته‏اند و ازاین‏رو عصمت حاصله، نتیجه تلاش آنان نیز هست.

توضیح بیشتر، اینکه بنا بر دیدگاه ابن‏میثم و فلاسفه، خدای سبحان کمک کرده تا معصومان: به «ملکه ترک معاصی» برسند و یا اینکه «ملکه ترک معاصی» را به آنان اعطا کرده است؛ اما بر دیدگاه متکلمان، عصمت، «لطف خدا» است (نه ملکه ترک معاصی) که با اختیار معصوم در ترک گناهان همراه است. از سوی دیگر، همان‎گونه که گذشت، از دیدگاه آیات و روایات، عصمت از سویی متکی بر امداد الهی است که شامل طهارت مولد، اعطای علم خاص، همراه‏سازی روح‏القدس و مانند آن می‏شود و از سوی دیگر، تلاش ویژه معصوم در ترک گناهان را در بر دارد. توجه به تفاوت محورهای دیدگاه‏های فلاسفه، متکلمان و آیات و روایات و حتی اجمال و تفصیلی که در هر یک از آنها وجود دارد؛ نقطه عطف و چرخشگاه تاریخی۲ در این بحث را

1.. ابن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغة، ج۳، ص۱۷۶.

2.. توجه به دو نکته درباره این چرخش ضروری می‏نماید: نخست اینکه علت این چرخش چیست و چرا باید فلاسفه در تعریف عصمت از لطف که اصطلاح متکلمان است، دست بردارند و ملکه را جایگزین آن کنند. به‏راستی چه مشکلی آنان را به این تغییر عبارت واداشته است؟ ممکن است یکی از پاسخ‏های این پرسش، این باشد که لطف مذکور در تعریف متکلمان، ناشی از پذیرش حسن و قبح ذاتی و فعلی افعال از سوی آنان باشد؛ یعنی از آن رو که خداوند را حکیم و غرض او را از آفرینش انسان، هدایت(( او می‏دانند و نقض غرض را بر حکیم، ممنوع و محال می‏شمارند؛ بر خدا لازم می‏دانند که آنچه معصوم را به طاعت، نزدیک‏تر و او را از معصیت دورتر می‏سازد، فراهم کند (تا به وسیله معصوم، انسان‏ها را برای رسیدن به هدف آفرینش مدد رسانده باشد) و یکی از معروف‏ترین تعریف‏های لطف، همین است. این در حالی است که فلاسفه حسن و قبح افعال را از «آرای محموده و تأدیبات صلاحیه» و به طور خلاصه از «مشهورات» می‏دانند و ازاین‏رو قرار دادن آن را در مقدمات برهان الزام لطف بر خداوند، صحیح نمی‏دانند و در نتیجه، قائل به لطف نیستند. راهکار آنان برای تعریف عصمت، ارجاع آن به ملکه نفسانیه است که امری درونی و انسانی می‏باشد و ظاهراً آن را مستلزم مجبور بودن معصوم در افعال خویش نیز نمی‏دانند (درباره عدم وجود ملازمه میان «قول به ملکه» و «مجبور بودن معصوم» ر.ک: طوسی، تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، ص۳۶۸ - ۳۶۹؛ الحلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۶۵). نکته دوم درباره نتیجه و اثر این چرخش است: یکی از نتیجه‏های این چرخش، این است که کارایی نظریه متکلمان (لطف) و نظریه فلاسفه (ملکه)، یکسان نیست. بر اساس دیدگاه متکلمان، ازآنجاکه عصمت، فعل خداست، خدا می‏تواند معصوم را افزون بر گناه، از خطا نیز مصون نماید؛ درحالی‏که اگر عصمت را ملکه بدانیم، ظاهراً ملکه نمی‏تواند مصونیت معصوم را از خطا تضمین کند. به عبارت دیگر، تعریف عصمت به هر یک از «لطف» یا «ملکه»، دایره و قلمرو عصمت را دگرگون و متفاوت خواهد ساخت. اگر قائل شویم که عصمت، «لطف» است؛ می‏توان قائل شد که معصوم افزون بر گناه، از خطا نیز محفوظ است؛ اما با قائل‏شدن به ملکه، نمی‏توان چنین ادعایی را مطرح کرد؛ زیرا حد اکثر، این است که صاحب ملکه گناه نمی‏کند؛ اما این که او را مصون از خطا بدانیم، این ادعا محتاج دلیل دیگری غیر از ملکه است که فلاسفه باید آن را فراهم سازند.


منشأ عصمت از گناه و خطا (نظریه ها و دیدگاه ها)
108

«ملکه و صفت نفسانی» می‏دانند. متکلم، طبق مبانی خویش باید قائل به اختیار معصوم در کارهای خویش باشد؛ چه مانند برخی متکلمان امامیه، باور به امر بین الامرین داشته باشد و چه این آموزه را نپذیرفته باشد.

از سوی دیگر فیلسوف که طبق مبانی خود، قائل به «نظام علت و معلول» است و طبعاً ملکه عصمت را معلول علت آن می‏داند، در نتیجه معتقد است که بنا بر سلسله معالیل و علل، معصوم در عصمت خویش، اختیاری از خود نخواهد داشت. البته آشکار است که بسیاری از فیلسوفان مجبور بودن معصوم را در کارهای خویش نخواهند پذیرفت؛ اما به هر حال، این نتیجه، مقتضای مبانی آنان است. این دقت نظر در عبارات ابن‏میثم، تفاوت موجود میان عبارات ابن‏میثم و متکلمان پیش از وی را به مبانی فاصله‏دار متکلمان و فلاسفه باز خواهد گرداند.۱

ابن‏میثم در کتاب‏هایی که برای شرح احادیث نوشته نیز به عصمت و منشأ آن پرداخته است. وی در اختیار مصباح السالکین در ذیل کلام امام علی علیه السّلام که می‏فرماید: «انما ینبغی لاهل العصمة والمصنوع الیهم فی السلامة ان یرحموا اهل الذنوب» چنین توضیح می‏دهد: «اهل عصمت کسانی هستند که خداوند آنان را بر غلبه بر نفس اماره خود کمک کرده و آنان مالک نفس اماره خویش گشته‏اند».۲ تبیین ابن‏میثم ذیل عبارت فوق در شرح نهج‏البلاغة چنین است:

اهل عصمت کسانی هستند که خداوند آنان را برای چیرگی بر نفس‏های اماره‏شان یاری کرده تا اینکه نفس اماره در دستان نفس‏های عاقله آنان اسیر شده‏اند، پس از این طریق به ملکه ترک گناهان و انزجار از ورود به وادی

1.. برای اطلاع بیشتر ر.ک: ابن میثم، بحرانی، النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامة، ص۶۰ و ۶۷.

2.. ابن میثم، بحرانی، اختیار مصباح السالکین، ص۳۰۰.

  • نام منبع :
    منشأ عصمت از گناه و خطا (نظریه ها و دیدگاه ها)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 6236
صفحه از 258
پرینت  ارسال به