«ملکه و صفت نفسانی» میدانند. متکلم، طبق مبانی خویش باید قائل به اختیار معصوم در کارهای خویش باشد؛ چه مانند برخی متکلمان امامیه، باور به امر بین الامرین داشته باشد و چه این آموزه را نپذیرفته باشد.
از سوی دیگر فیلسوف که طبق مبانی خود، قائل به «نظام علت و معلول» است و طبعاً ملکه عصمت را معلول علت آن میداند، در نتیجه معتقد است که بنا بر سلسله معالیل و علل، معصوم در عصمت خویش، اختیاری از خود نخواهد داشت. البته آشکار است که بسیاری از فیلسوفان مجبور بودن معصوم را در کارهای خویش نخواهند پذیرفت؛ اما به هر حال، این نتیجه، مقتضای مبانی آنان است. این دقت نظر در عبارات ابنمیثم، تفاوت موجود میان عبارات ابنمیثم و متکلمان پیش از وی را به مبانی فاصلهدار متکلمان و فلاسفه باز خواهد گرداند.۱
ابنمیثم در کتابهایی که برای شرح احادیث نوشته نیز به عصمت و منشأ آن پرداخته است. وی در اختیار مصباح السالکین در ذیل کلام امام علی علیه السّلام که میفرماید: «انما ینبغی لاهل العصمة والمصنوع الیهم فی السلامة ان یرحموا اهل الذنوب» چنین توضیح میدهد: «اهل عصمت کسانی هستند که خداوند آنان را بر غلبه بر نفس اماره خود کمک کرده و آنان مالک نفس اماره خویش گشتهاند».۲ تبیین ابنمیثم ذیل عبارت فوق در شرح نهجالبلاغة چنین است:
اهل عصمت کسانی هستند که خداوند آنان را برای چیرگی بر نفسهای امارهشان یاری کرده تا اینکه نفس اماره در دستان نفسهای عاقله آنان اسیر شدهاند، پس از این طریق به ملکه ترک گناهان و انزجار از ورود به وادی