107
منشأ عصمت از گناه و خطا (نظریه ها و دیدگاه ها)

معصوم، با واسطه مخلوق خداست. به هر روی، نکته مهم این است که محور عصمت در تعریف ابن‏میثم و فیلسوفان، از لطف خدا که بیرون از معصوم است به ملکه که درون اوست، تغییر مکان می‏یابد و این چرخشی بزرگ در بررسی مفهوم عصمت و کشف منشأ آن به شمار می‏رود.

لازمه این تحلیل مبتنی بر عبارات وی در النجاة۱ ظاهراً مجبور بودن معصوم در افعال خویش است؛ اما هیچ قرینه‏ای که نشان دهد ابن‏میثم معصوم را در افعال خویش مجبور می‏داند، در آثار وی یافت نشد.

ازاین‎رو شاید بهترین تحلیل این باشد که وی از ادبیات و تحلیل فلاسفه در تعریف عصمت به ملکه بهره برده؛ اما یا از لوازم آن که مجبور بودن معصوم در افعال خود است، غافل بوده و یا به رغم پذیرش ملکه، لازمه آن را مجبور بودن معصوم در افعال خویش نمی‏دانسته و آن را با آیات و روایات مسلَّم که بر اختیار معصوم دلالت دارد، در تعارض می‏دیده است.

به هر حال، وی با تعریف عصمت به ملکه، تغییر مبنایی ایجاد کرده است؛ زیرا هیچ‏یک از متکلمان پیشین در تعریف عصمت، از تعبیر ملکه و مانند آن بهره نبرده‏اند. می‏توان این عملکرد ابن‏میثم را گردش به سمت فلاسفه با حفظ اصول نظریه متکلمان قلمداد کرد. به عبارت دیگر، اگر بخواهیم تغییر عبارات ابن‏میثم را نسبت به متکلمان پیش از وی دقیق بررسی کنیم، لازم است به تفاوت مبانی متکلمان و فلاسفه در مؤلّفه کانونی عصمت توجه لازم داشته باشیم؛ زیرا محور تعریف بیشتر متکلمان، «لطف» است که از سوی خدا به معصوم اعطا می‏گردد. این در حالی است که بسیاری از فلاسفه، عصمت را

1.. ابن میثم بحرانی، النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامة ، ص۴۷.


منشأ عصمت از گناه و خطا (نظریه ها و دیدگاه ها)
106

ابن‏میثم در اثر کلامی دیگر خود، النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامة به عصمت و منشأ آن به طور گذرا پرداخته است. وی در این کتاب عصمت را تعریف کرده: «عصمت ملکه‏ای۱ نفسانی است که مکلف با وجود آن از انجام معصیت خودداری می‏کند».۲ وی در این تعریف، اگرچه به تأثیر قدرت انسان در خودداری از انجام گناه پرداخته، اما به تأثیر خداوند سبحان در تحقق عصمت توجهی نکرده است.

وی همچنین در جای دیگر به این مطلب تصریح کرده که «عصمت، ملکه ترک معاصی است و در جوهر نفس جای گرفته پس محال است که زائل گشته به ضد خود تبدیل شود».۳

باید توجه داشت که در عبارات متکلمان پیشین، محور اصلی در تعریف عصمت، «لطف خدا» است و ایشان در تعریف خود در النجاة، از عبارت «ملکه نفسانی» و در قواعد المرام، از واژه «صفت» بهره برده؛ درحالی‎که «ملکه» و «صفت»، امری درونی و انسانی است. البته ممکن است ابن‏میثم و فیلسوفان بگویند که این ملکه، مخلوق خداست. در این صورت، شاید بتوان گفت که محور تعریف عصمت در کلمات متکلمان پیشین، مخلوق و عطیه الهی بدون واسطه است؛ اما در کلام ابن‏میثم و فلاسفه، محور، ملکه و صفتی است که تأثیر قهری خود را خواهد گذاشت؛ اما خود این ملکه و صفت، مخلوق خداست؛ پس افعال

1.. ابن‎میثم در شمار نخستین کسانی است که از ادبیات فلسفی در کلام بهره برده است. یکی از این موارد، تعریف وی برای عصمت با تعبیر ملکه است که برگرفته از مشرب فلاسفه است. برای اطلاع بیشتر از کاربرد این اصطلاح در کلام و متکلمان متدثر از فلسفه ر.ک: قدردان قراملکی، کلام فلسفی، تحلیل عقلی از آموزه‏های دینی، ص۳۷۱ - ۳۷۴.

2.. ابن میثم بحرانی، النجاة فی القیامة فی تحقیق امر الامامة، ص۵۵.

3.. همان، صص۴۷ و ۱۶۸.

  • نام منبع :
    منشأ عصمت از گناه و خطا (نظریه ها و دیدگاه ها)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 6239
صفحه از 258
پرینت  ارسال به