است که توسط زبانشناس تدوین و منظم میگردد.۱
ویلسون نیز زبان را قراردادی میداند. نشانه زبانی یا صورت آوایی همان دال است و معنا همان مدلول که میان آنها رابطهای مهم برقرار است. این مطلب را همه زبانشناسان قبول دارند؛ زیرا اگر بین دال و مدلول رابطهای نباشد نمیتوان از الفاظ زبان، به معنا پی برد. اینکه ما از نشانههای زبانی به معنا انتقال مییابیم دلیلی بر وجود ارتباط بین لفظ و معنا است. این قسم از ارتباط را کسانی مانند سوسور نیز که زبان را مجموعهای از نشانههای قراردادی ازپیشتعیینشده میدانند میپذیرند.۲
زبان در عین اینکه مجموعهای سیستماتیک و منظم است، بین اعضای آن رابطه وجود دارد و هنر بزرگ در معناشناسی، کشف این ارتباطات و تحلیل معنا از لابهلای روابط بین مجموعه است.
برخی زبانشناسان معتقدند زمانی معنای کامل در ذهن شنونده نقش میبندد که سه شرط محقق گردد:
الف - جمله دارای حمل و اسناد باشد. هر ساختار کاملی از زبان، بیان تصور ذهنی متکلم است. این تصور ذهنی تشکیلشده از حمل و اسناد است. وقتی متکلم قصد دارد این حمل و اسناد را به شنونده منتقل سازد، باید آن را در قالب سازهها پیاده کند. لذا باید همانگونه که تصور ذهنی او دارای حمل و اسناد است، سازههای او نیز دارای حمل و اسناد باشند.
ب - باید بین سازهها و دلالتها سازگاری برقرار باشد. همانگونه که خوشریختی بین سازهها ضرورت دارد، وجوه دلالت نیز باید با هم سازگار باشند.