اشاعره است. ازآنجاکه ثنویه قائل به دو خدای خیر و شر و اشاعره منکر حسن و قبح عقلی هستند، پاسخهای آنان نیز با توجه به مبانی فکری آنها ارائه شده است.۱ علامه حلی خیر را همان وجود میداند و شر را عدم کمال شیء از آن حیثی که مستحق آن باشد معرفی میکند. ازآنجاکه در واجب، عدم محال است، خداوند خیر محض است و شر در او راه ندارد.۲ تبیین علامه حلی از شر بیتأثیر از تفکر فلسفی نیست. علامه حلی برخلاف اشاعره و معتزله که خیر و شر را با ملاک طبع انسان میسنجیدند، آن را با محک واجبالوجود تبیین میکند. ملاهادی سبزواری معتقد است ثنویه به دلیل وجودی پنداشتن شر، در گمراهی هستند و از این جهت شر را امری عدمی میداند.۳
خیر و شر در کلام اشعری به منافع و مضار معنا شده است. فخرالدین رازی مینویسد:
۰.إنما المراد بالخیر: المنافع آلتی هی الأموال، والرفاهیة فی العیش، والصحة فی البدن، والأهل والأولاد. والمراد بالشر: المضار التی هی القحط والمرض، والمصیبة. ولهذا سمی الحرب و الفتنة».۴
خیر در این بیان منافعی همچون اموال و رفاه در زندگی تعریف شده است و شر، ضررهای مانند قحطی و مریضی بیان میگردد. قاضی عبدالجبار معتقد است که خیر و شر بین اصحاب معتزلی ایشان، همان نفع حسن و شر ضرر قبیح است.۵ سید شریف جرجانی شر را عدم ملائمت با طبع ذکر میکند.۶
1.. حلی، کشف المراد، ص۱۲۴.
2.. همان، ص۳۰۰.
3.. سبزواری، شرح منظومه، ج۳، ص۵۲۸.
4.. فخرالدین رازی، المطالب العالیه فی العلم الالهی، ج۹، ص۲۲۰.
5.. قاضی عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۵، ص۳۳.
6.. میر سید شریف، التعریفات، ص۵۵.