چنانچه در فصل دوم بیان شد، معنای «مس» وضع نمودن و قرار دادن است؛ آن هم نه به شکل قانون که تنها ثمره انذار و هشدار را داشته باشد بلکه وضع نمودن به نحوی که قابل حس و درک برای مخاطب باشد. در تقابل با «ضر» یک بار از واژه «نعمت» و یک بار از واژه «رحمت» بهره برده میشود، در واژه «نعمت» از مشتقات واژه «خوّل» استفاده شده است؛ (فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَة).۱ خوّل به معنای مالک گردانیدن آمده است؛۲ اما در واژه رحمت از مشتقات واژه «ذق» بهره گرفته میشود: (أَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً).۳
راغب «الذّوق» را وجود طعم در دهان معنا مینماید. تفاوت « الذّوق» با «اکل» در این است که اکل در خوردن زیاد و ذوق در خوردن قلیل استفاده میشود. او در ادامه میگوید: واژه «اذاقه» در رحمت به کار میرود و در مقابل واژه «اصابت» قرار دارد. او دلیل این همنشینی را تنبیه به این مطلب میداند که انسان با کمترین نعمت به شادی فراوان و زیادهروی در شادی میرسد.۴ طریحی نیز «الذوق» را قوه ادراکی میداند که برای درک لطائف کلام و وجوه محاسن خفیه سخن از آن استفاده میشود.۵
حاصل اینکه واژه «رحمت» و «نعمت» هر کدام با واژگان متفاوت همنشینی میکنند. واژه «نعمت» با واژه «خول» به معنای مالک گردانیدن و «رحمت» با واژه «اذاق» به معنای چشاندن. اگرچه این دو واژه در مقابل واژه «ضر» به کار رفتهاند و واژه «ضر» با واژه «مس» همنشین شده، اما همنشینی