و شر باشد و آن موجود تنها خدای سبحان است.
انسان همین که خود را گرفتار و مضطر ببیند، دست توان قدرتها را برای رفع شر از خویش کوتاه میبیند و سراغ قدرت واقعی میرود: (أَمَّن يُجِيبُ ٱلْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ ٱلسُّوءَ).۱ هنگامی که مضطر خدا را بخواند، خداوند دعای دعاکنندگان را مستجاب و نیازهای آنان را برآورده میسازد. قید اضطرار یعنی دعای فرد مضطر سراب نیست، بلکه از حقیقت برخوردار است؛ زیرا تا انسان بیچاره و درمانده نگردد، دعاهایش چهره واقعی و حقیقی نخواهد داشت.
قید دیگری که شرط برای پذیرش دعا آورده این است که خدا را بخواند: «دَعاهُ». خداوند زمانی دعا را مستجاب میکند که داعی، بهراستی او را بخواند، نه اینکه در دعا رو به خدا کند و دل به اسباب ظاهری داشته باشد و این وقتی حاصل میگردد که دعاکننده خداوند را تنها مالک مُلک وجود بداند و امید او از همه اسباب ظاهری قطع شده باشد؛ یعنی بداند که دیگر هیچکس و هیچ چیز نمیتواند از او رفع دشواری نماید.
قرآن حالت اضطرار انسان را چه زیبا ترسیم میدارد: (وَ إِذَا غَشِيَهُم مَّوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا ٱللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ؛ و چون موج دریا همانند ابرهای سایه افکن آنها را فرو پوشد، خدا را میخوانند درحالیکه اعتقاد و دعا را برای او خالص سازند).۲
از سوی دیگر، حکمت الهی به این تعلق گرفته که بندگان به سوی انبیا و اولیا بروند و مراجعات آنها با اولیاءالله تداوم یابد. انبیا و اولیا خود را به عنوان حلال برخی مشکلات معرفی میکنند و مراجعه به آنها نیز مراجعه به ناحق نیست. قرآن در احوالات فرزندان یعقوب و مشقات قحطی و خشکسالی که