مینماید که جنگ برای بشر ناخرسندی به دنبال دارد؛ اما در ادامه بیان میکند: ایبسا امری موجب ناخرسندی شما گردد اما برایتان خیر باشد. در آیهای دیگر میفرماید ایبسا امری موجب کراهت شما گردد، اما خداوند برای شما در آن امر خیر زیاد قرار داده باشد: (فَعݧَسݧݧݧݧݧݩٰٓى اَنْ تَكْرَهُوا شَیݨْئًا وَىݫݔَحݫݫݫݓْعݧَلَ اللّٰهُ فٖیهِ خَیْرًا كَٮݧݩݩݧݒݫٖیرݦًا؛ ممکن است شما از چیزی بدتان بیاید که خدا خیر بسیار را در آن نهاده باشد).۱ با آمدن واژه «عسی» معلوم میشود که این حکم برای مواردی معدود است و کلیت ندارد؛ لذا این تحقیق، بر اساس تحلیل همنشینیِ واژگان شر ادعا دارد؛ بین رنج و شر رابطه عموم و خصوص من وجه برقرار است.
قرآن تصریح دارد که انسان خیر و شر را تشخیص نمیدهد: (عَسݧݧݧݧݧݧݩٰٓى اَنْ تَكْرَهُوا شَیݨْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لݦَكُمْ وَعَسݧݧݧݧݧݧݩٰٓى اَنْ تُحِبُّوا شَیݨْئًا وَهُوَ سݡݧݒَرݦݩّݨݨٌ لݦَكُمْ وَاللّٰهُ یَعݧْلَمُ وَاݦَںݧݩݐݨْٮݩݧݧݑُمْ لاٰ تَعْلَمݩُونَ؛ چه بسا چیزها که شما از آن کراهت دارید، درحالیکه خیرتان در آن است و چهبسا چیزها که دوست میدارید درحالیکه شر شما در آن است و خدا خیر و شر شما را میداند و خود شما نمیدانید).۲ در این آیه به طور ضمنی بیان میشود که برای تشخیص خیر و شر نیاز به علم است و انسان این علم را ندارد؛ لذا در تشخیص خیر و شر ناموفق عمل میکند. انسان تنها «حسبان» دارد، و حسبان برای تشخیص خیر و شر کافی نیست: (اِنَّ الَّذٖینَ جآٰءݨݧݧُوا بِالْاِݣݣڡݧݐْكِ عُصْبَةٌ مِںݦݩݩݐݨْكُمْ لاٰ تَحْسَبُوهُ شَرݦݩّݨًا لݦَكُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لݦَكُمْ؛ همانا آن گروه منافقان که به شما مسلمین بهتان بستند، میپندارید ضرری به آبروی شما میرسد بلکه خیر و ثواب نیز خواهید یافت).۳
یکی از تفاوتهای جهانبینی قرآن با دیگر رویکردها در مسئله شر در این