بنیادین وجود دارد که گاهی در قالب زبان نمایش داده میشود. از اینرو، مجموعهای از مفاهیم به طور طبیعی، نظامی بر اساس تمایزها، تقابلها و نسبتها تشکیل میدهند.۱ این مفاهیم با تمام ارتباطات خود، در قواعد و واژگان زبانی یافت میشود.۲ هدف از معناشناسی زبان یک قوم، شناخت جهانبینی و فرهنگ آن قوم است. حاصل اینکه زبان، نمود خارجی مفاهیم به هم پیوسته جهانبینی نظاممند است.۳
در فهم واژگان زبان، نباید نظاممند بودن جهانبینی صاحبِ زبان را فراموش کرد و واژه را بریده از ارتباطات نهفته در این جهانبینی فهمید.۴ به بیان دیگر، باید به همان اندازه که برای جهانبینی انتظام قائلیم، در میان واژگان نیز ارتباط و نظم قائل باشیم و نباید تصور کنیم که واژگان مجموعه منعزل و از هم گسیختهاند. نمیتوان با استفاده از روش فرهنگ لغتی، برای یک واژه، معنایی دقیق بیان کرد، بلکه معنای دقیق یک واژه، از نسبتهای موجود در دستگاه معنایی به دست میآید؛ یعنی زبان بدون نسبتهای دقیق و ارتباطات تعریف شده در جهانبینی، وجود ندارد.۵
ارتباط زبان با جهانبینی را میتوان اینگونه بیان کرد که زبان دارای دستگاه معنایی و دستگاه تصوری است که دستگاه معنایی، روح و جان زبان و الفاظ
1.. سجودی، نشانهشناسی کاربردی، ص۱۲-۱۳.
2.. قائمینیا، بیولوژی نص، ص۵۳۲.
3.. ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ص۴.
4.. این موضوع در مورد پدیدآورندگان زبان صادق است؛ زیرا زبان را هیچ گاه یک فرد به تنهایی نمیسازد تا اینکه امکان بیانتظامی در آن بهوجود آید. زبان برآیندِ افکار و اندیشهها و تمایلات و خواستههای ملتهاست که در مجموع و روی هم رفته نظامی نسبتاً پایدار میسازد و از هماهنگی و سازواری نسبی برخوردار است. از اینروست که میتوان از طریق زبان به جهانبینی نظاممند صاحبان آن زبان پی برد.
5.. قائمینیا، بیولوژی نص، ص۵۳۲ و ۵۴۰-۵۴۱.