در واقع، به همان هسته مرکزی اشاره میکنیم. البته، این معنای ذاتی میتواند در قرینههای مختلف تغییر و جابهجایی پیدا کند و با برخی قرائن مؤلفههایی به آن افزوده شود با بعضی از قرینهها پارهای از مؤلفههای خود را از دست بدهد، اما ذات معنا یا هسته معنایی باقی میماند.۱
برای مثال، در تعریف درخت مؤلفههایی را بر میشماریم و هرجا این واژه بهکار رفت آن هسته معنایی و مؤلفههایی خاص را با خود به همراه دارد. در حقیقت، این رویکرد برای معنا یک ذات و یک هویت ثابت قرار میدهد؛ بنابراین، در این نگاه معناشناختی هرگاه قصد داشته باشیم معنای یک جمله یا عبارت را دریابیم کافی است که معانی ذاتی یک واژه را به دست آوریم و ارتباط معنای واژگان عبارت را تشخیص دهیم و از این طریق به معنای عبارت پی ببریم.
رویکرد زمینهای
رویکرد زمینهای و تفسیری در مقابل رویکرد اول معتقد است که اساساً هیچ معنای ثابت و برقراری برای واژگان وجود ندارد. معنا همیشه در یک بسته و زمینه خاص تولید میشود و برای درک معنای یک واژه پیش از آن که بر کاربردهای لفظ و معناهای ثابت که بیشتر در کتابهای فرهنگ لغت وجود دارند، دقت کنیم باید بر زمینه و بستر آن واژه تمرکز کرد.
منظور از بسته، بستهها یا زمینههای غیر زبانی است؛ یعنی توجه به اینکه در کدام شرایط بیرونی چنین واژهای بهکار رفته است. یک واژه در محیط عمومی و محیط علمی ممکن است از دو معنای متفاوت برخوردار باشد. برای نمونه، ماده در فلسفه از یک معنا برخوردار است، اما در رشته فیزیک معنای دیگر. اگر فرهنگها